اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

خانه ی فاطمه امروز تماشا دارد 

تحفه ای از طرف عالم بالا دارد

سجده ی شکر علی دارد و این...جا دارد

پس از این خون خدا زینب کبرا دارد


کوثر جان نبی کوثر دیگر آورد

همسر شیر خدا فاطمه دختر آورد



رونق خانه ی زهراست سر و جان به فداش 

اولین دختر مولاست سر و جان به فداش 

کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش 

شاهد غربت باباست سر و جان به فداش 


اسوه ی صبر و وفا دختر زهرا آمد

مژده ای اهل ولا زینب کبرا آمد



این که ویرانه ی دلها ز غمش آباد است

این که مریم به کنیزیِ درش دلشاد است

این که آیینه ی زهرا و علی بنیاد است

این که در صبر و وفا بر همگان استاد است


این که زینِ اَب و هم قافله ی پنج تن است

شافع روز جزایِ من و امثال من است


مریم و هاجر و آسیه همه خاک درش

علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش

کفو زهرا بود و هاشمیان گرد سرش

او علمدار حسین است و حسین در نظرش


از ولادت همه دم پشتِ برادر بوده

ذوالفقار سخنش حیدرِ دیگر بوده


صدف آل کسا حضرت زینب آمد

دختر شیر خدا حضرت زینب آمد

گهر آل عبا حضرت زینب آمد 

قاصد کرببلا حضرت زینب آمد



از سفر آمده و داغ برادر دارد

با خود هفتاد و دو تا نامه ی بی سر دارد



تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد

ما گرفتار تو ارباب گرفتار تو شد

یوسف فاطمه راهی سرِ بازار تو شد

نام دین مانده اگر مانده از ایثار تو شد


ما مسلمان شده ی همت و ایثار توایم

از ازل تا به ابد جمله بدهکار توایم



خاطرت جمع کنار حرمت ما هستیم  

جان نثار تو و ذریه ی زهرا هستیم 

این عجب نیست...که ما شیعه ی مولا هستیم 

دست داعش نرسد بر حرمت تا هستیم 


نه فقط بهر بقایِ حرمت سربازیم 

وسط خاک بقیع پنج حرم میسازیم


#داریوش_جعفری 

@Jafari_daruosh


#حضرت_زینب

داریوش جعفری

باز امروز هوای دل من طوفانیست

ابر چشمان سیاهِ غزلم بارانیست


باز دلتنگ هوای تو شدم میدانی؟

که به دنبال تو کارم همه سرگردانیست


هر طرف می نگرم ردّ و نشانی از توست

هر طرف از تو دو صد کشته و صد قربانیست


صبح شنبه زدم از خانه برون در پیِ تو

هفته ای رفته و از تو خبری گویا نیست


تا به کی فال بگیرم که تو کی می آیی؟

تا به کی رنگ تفاّل زدنم هجرانیست


شرح این درد نه در بیت بِگُنجَد نه غزل

بحر انشای فراقت به دو عالم جانیست


کاش هاتف خبر آرَد به سوی منتظران

شب جمعه شب وصل است و شب پایانی ست

#داریوش_جعفری 

@daruosh_jafari

داریوش جعفری

اللهم عجل لولیک الفرج 

مجنون شدن دور از رخ لیلا عذاب است

دیروز و هم امروز و هم فردا عذاب است


با اعتقاد این و آن کاری ندارم

بی تو تحمل کردن یلدا عذاب است


#داریوش_جعفری


داریوش جعفری

اللهم عجل لولیک الفرج 

مجنون شدن دور از رخ لیلا عذاب است

وامق نبیند صورت عذرا عذاب است

از صد زلیخا هم بپرسی باز گویند

 یلدا بدون یوسف زهرا عذاب است

#داریوش_جعفری

داریوش جعفری

صبح است و نسیم عشق بر جان ریزد 

از قاب اذان نوای ایمان ریزد 


 برخیز که از روح خدا شبنم عشق

بر دامن سبز صبح خیزان ریزد

 

#داریوش_جعفری


امام باقر ع

یادگار عطش کرببلایی آقا

پور حیدر نوهء خون خدایی آقا

گر جفا کرد عدو بر تو و بر تربت تو

فخر خوبان زمینی و سمایی آقا

مهد علمی و تو علمی و شکافندهء علم

افتخار همه جمع علمایی آقا

دشمنت شمع وجودت ز جفا کرد خموش

غافل از اینکه تو نور دو سرایی آقا

نه فقط عالم و دانا به دمت محتاجند

دستگیر همهء شاه و گدایی آقا

سجده بر حق بزنم رو به سوی قبله ولی

قبلهء دل تویی و قبله نمایی آقا 

گفتم از ارثِ تو باید حَرَمت میدانند

یادم آمد پسرِ مادرِ مایی آقا

همچنان حضرت زهرا اگرت نیست حرم

بی حرم در حرمِ سینهء مایی آقا

آب از دیده به سوی حَرَمت میریزیم 

جان فدای تو خودت کرببلایی آقا

داریوش جعفری

شب جمعه شب قدر و حرم و روضهء آب 

فاطمه کنج حرم با دلِ خون حال خراب 

بر سرش مصحف و ذکرش بعلیٍ بعلی 

میزند بر سر خود یاد غم طفل رباب

داریوش جعفری

چه کنم نیست توانم که بگویم سخنی 

از تو گفتن نبود کار هزاران چو منی 

هرکه خواهد زتو گوید به دو صد سوز جگر

بایدش حق بدهد کوثر و قرآن دگر 

چه کنم مرغ دلم میل تو دارد چه کنم 

خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم 

تو ولی هستی و اعلاست مقام تو علی 

جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی 

دارم از عمق دلم آه به یاد سر تو

هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو 

از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا 

گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا 

کوفیانی که ز نان و کرمت سیر شدند 

روبه نامت همگی دست به شمشیر شدند 

نانتان خورده و بغض تو به دل کاشته اند 

روی لب ناله و نفرین به تو را داشته اند 

بخدا جز نبی ات واقف اسرار تو نیست 

گمره و خار شود هرکه گرفتار تو نیست

من که دانم ز همه خلق گنهکارترم

به شب قدر زنم ضجه و قرآن به سرم 

میزنم دم ز علی نزد خداوند جلی 

به علیٍ به علیٍ به علیٍ به علی

آنقدَر ناله زنم تا که زمینگیر شوم

یا درِ خانهء اولاد علی پیر شوم 

داریوش جعفری 

چه کنم نیست توانم که بگویم سخنی 

از تو گفتن نبود کار هزاران چو منی 

هرکه خواهد زتو گوید به دو صد سوز جگر

بایدش حق بدهد کوثر و قرآن دگر 

چه کنم مرغ دلم میل تو دارد چه کنم 

خون اگر از دل و از دیده نبارد چه کنم 

تو ولی هستی و اعلاست مقام تو علی 

جن و انس و ملک و چرخ غلام تو علی 

دارم از عمق دلم آه به یاد سر تو

هم که سوزانده مرا یاد سر و همسر تو 

از تو گفتن به همین نکته کفایت که خدا 

گفتگو کرده ز صوتت به رسول دو سرا 

کوفیانی که ز نان و کرمت سیر شدند 

روبه نامت همگی دست به شمشیر شدند 

نانتان خورده و بغض تو به دل کاشته اند 

روی لب ناله و نفرین به تو را داشته اند 

بخدا جز نبی ات واقف اسرار تو نیست 

گمره و خار شود هرکه گرفتار تو نیست

من که دانم ز همه خلق گنهکارترم

به شب قدر زنم ضجه و قرآن به سرم 

میزنم دم ز علی نزد خداوند جلی 

بعلیٍ بعلیٍ بعلیٍ بعلی

آنقدَر ناله زنم تا که زمینگیر شوم

یا درِ خانهء اولاد علی پیر شوم 

داریوش جعفری

بارالها کن مدد در این صیام

  زخم زهرا را ببخشا التیام

  هم که بستان انتقام کربلا

 باظهور آخرین مرد قیام

داریوش جعفری 

اللهم عجل لولیک الفرج

چه صیامی بشود بر من عاصی که سحر

 با دم و صوت اذان تو روم سوی صلات

 یا که افطار منادی زند این نغمه ز عرش 

رونمایِ رخِ دلدادهء زهرا صلوات 

داریوش جعفری 

التماس دعا

بسترم از اشک دیده تر میشه

شب هجرون دلم سحر میشه

عمر من پس از تو رنج و ماتمه 

هر چی از غمت بگم بازم کمه 

ابر چشمام وقتی بارون میباره

آسمون خجل میشه کم میاره 

دستمو بگیر تا اون بالا بریم 

سرگذشتِمونو به بابا بگیم 

تو بگو از اومدن به کربلا 

من میگم درد و غمِ شامل بلا

تو بگو ز چشم خیس خواهرت 

من میگم از عطش برادرت

من میگم ستاره ها ورق ورق 

تو بگو که اصغرت نداشت رمق

تو بگو سه شعبه حنجر و درید

من میگم که بی حیا سَر و برید

من میگم برادرایِ پهلوون 

تو بگو خنجر کین و شمرِ دون

تو بگو غربتو دردو آهِتو

من میگم روضه ی قتلگاهِتو

من میگم آتیشو دودُ غارَتو

من میگم معجزه ی اسارَتو

من میگم خرابه غوغا شده بود

من میگم لبات چه زیبا شده بود

همه اینها صبرِ من رو برده بود

کاشکی زینبِت همونجا مرده بود

آرزو کرده بودم تو کربلا 

حالا اینجا حاجتم میشه روا

سر اومد دوره ی تنهاییِ من

اسم تو نوایِ لالاییِ من

ای تو سرورِ بی سر و بی کفنم 

اگه یک عاشق داری اونم منم 

اینهمه درد و غم و رنج و بلا

به فدایِ کعبه ی کرببلا 

داریوش جعفری

شاهکار غزلم از تو پدیدار شده

 دلِ خفتیده ام از نام تو بیدار شده 

هوسِ هر چه خطا از سرِ من میگذرد

 بینِ من با عملش یادِ تو دیوار شده

خوب دانستم از اول که من و نامِ بدم 

از برای دل تو باعث آزار شده 

(فاش میگویم واز گفته ی خود دلشادم) 

هر که بَرْ دارِ تو شد یک شبه سردار شده 

آنکه شد معتکف کوی تو ای قبله ی عشق 

از دَمَت نزد خدا محرم اسرار شده

نه فقط من شده ام بسته به زلفت... پدرم 

از ازل بر پدرِ خاک گرفتار شده

 روضه خواندم زِ عطش بعدِ دعابهرِ فرج 

به تب افتاد تنِ مادر و بیمار شده

 کاش میشد که بیایی وبخوانی آقا 

 از همان سینه که زخم از دمِ مسمار شده   

د جعفری

درازدحام بی کسی دل را به او مأنوس کن

 چشمان خود دریا کن و راهی به اقیانوس کن

 از هر چه قید و بندْ باشد در سرت آزاد شو 

آنگه تمام سینه را در عشق او محبوس کن 

دست از تعلق بر کش و از هر تجسس دور شو 

فکر وخیال  خویش را در عشق او جاسوس کن 

خاک حریم یار شو ای وای من بیدار شو 

سلطان گدا خواهد ز جا برخیز خود را لوس کن 

مشهور شو مغرور شو از هر چه زشتی دور شو 

خاک قدوم یار شو نعلین او را بوس کن   

چشم از تمام رنگها بردار  و با  چشم دلت 

از عمق جانت  یک نظر بر گنبد طاووس کن 

خواهی اگر سلطان شوی بر جسم بی جانْ جان شوی 

 دار و ندارِ خویش را قربانِ شاه طوس کن 

داریوش جعفری