ای که بر کعبه نشد تا که بیافتد گذرت
قائم آل نبی طوف کند گرد سرت
گوشهء حجرهء تنگی و به خود میپیچی
میدهی جان و سرت هست به پای پسرت
جگرت سوخته از زهر و تنت میلرزد
نیست مرهم که نشیند به دل شعله ورت
گریه بر روضهء تو روزی اجداد من است
گریه بر روضهء تو گریه برای پدرت
سوختی از شرر زهر و دم آخر تو
آمده روضهء جانسوز حسن در نظرت
گوشهء حجرهء خود خفتی و گفتم با اشک
شکر در پشت سرت نیست کسی دربدرت
نگرفته است کسی جا به سر سینهء تو
نبریده است کس انگشت نبرده سپرت
دست و پا میزنی و آب به دستت دادند
قاتلت دست نیانداخته بر موی سرت
گر چه از زهر شرربار جگر پاره شدی
پسرت هست ولی نیست سنان دور و برت
۲/۷/۱۴۰۲
داریوش جعفری
#امام_عسکری