دل را از این جدایی ، پر از شراره کردم
درد درون خود را ، با گریه چاره کردم
بابا تو روی نیزه ، ماهِ مسیر بودی
من هم مسیر نی را ، پر از ستاره کردم
هی گریه پشت گریه ، هی ناله پشت ناله
میزد که ناله کم کن ، ناله دوباره کردم
گاهی نگاه بر تو ، گاهی سر عمویم
گاهی زمین که افتاد ، بر شیرخواره کردم
تو روی نیزه بودی ، من پای نیزه بودم
تو گریه بر من و من ، بر گاهواره کردم
بابا ببخش اگر که ، از ضرب دست کوفی
تو سنگ خوردی و من ، تنها نظاره کردم
آن گوشوار زیبا ، آنشب که رفت از دست
تا صبح اشک و ناله ، بر گوش پاره کردم
خون لخته کندم از گوش ، هر بار با مشقّت
خون لخته را دوباره ، یک گوشواره کردم
رفته عدد ز دستم ، با دست پر ز تاول
زخم سر و لبت را ، از بس شماره کردم
من را ببر پدر جان ، از این خرابه غم
خوب آمده به هر بار ، تا استخاره کردم
#داریوش_جعفری
۲۹/۵/۱۴۰۲