اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

حضرت زینب س اسارت

درد خود با خار گفتم خار با من گریه کرد

خسته با دیوار گفتم زار با من گریه کرد


این چهل منزل حماسه این چهل منزل فراق

لحظه لحظه عابد بیمار با من گریه کرد


تو سر نی بودی و من پای نی در سلسله

نی به درد غربتم بسیار با من گریه کرد


بر سرم سنگ از در و دیوار می آمد حسین

با تو من ، خار سر دیوار با من گریه کرد


هر کجا دستم سپر شد پیش جسم کودکان

چشم سقا در بر انظار با من گریه کرد


هر که گفت این کیست روی نیزه گفتم با سرشک

مصطفی را دلبر و دلدار با من گریه کرد


دید چون چشم علمدار عزیزم روی نی 

خواهرت را بر سر بازار با من گریه کرد


آنزمان که خیزران میخورد بر لعل لبت

خون تازه بر لبت انگار با من گریه کرد


دخترت جا ماند در خاک خرابه جان تو

بس که بعد از مجلس اغیار با من گریه کرد


چون شکست از ضربه پا دست و پهلویش حسین

بعد از آن با روضه مسمار با من گریه کرد


سر برآر از خاک و جانی بر من بی جان بده

جان سپردم چون سرت هر بار با من گریه کرد


مینویسم بر مزارت این مزار آن کسی است

که از سرِ نی با سری خونبار با من گریه کرد

داریوش جعفری

۶/۶/۱۴۰۲

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.