اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

حضرت زهرا س

چشم واکن تا ببینی حال من را فاطمه

تا ببینی خانه نه ، بیت الحزن را فاطمه


ای بهار آرزویم با خزان خود ببین

زردی رخسار گلهای چمن را فاطمه


بر لباست نقش این سرخی ندیدم تا کنون

کی عزیزم بافتی این پیرهن را فاطمه


بس که خون میریزد از زخم عمیق سینه ات 

نیست ممکن تا بشویم این بدن را فاطمه


پاسخ این دختران با من ، ولی جان علی

چاره کن کابوس شبهای حسن را فاطمه


بار سنگین تمام کودکانت سهم من

لااقل میبافتی این یک کفن را فاطمه


#داریوش_جعفری

۱۳/۹/۱۴۰۱

حضرت زهرا س

آنطرف لشگر خونخوار خدا رحم کند

اینطرف مصحف ایثار خدا رحم کند


با لگد زد به در سوخته با بغض علی

فاطمه خورد به دیوار خدا رحم کند


دست بسته پدر خاک گلش را می دید

وسط معرکه این بار خدا رحم کند


غنچه پرپر شد و شد برگ گل یاس کبود

لاله رویید ز مسمار خدا رحم کند


بی حیایی بنگر که از اثر ضرب لگد

دیدهء آینه شد تار خدا رحم کند


شد بنا پایه یک ظلم به اولاد نبی

می‌شود فاجعه تکرار خدا رحم کند


می‌شود شاهد مظلومی زهرا و علی

کشته از زهر شرر بار خدا رحم کند


کمرش خم شد و می‌گفت لبِ تشنه حسین

وای از چشم علمدار خدا رحم کند


وای از آن لحظه که زینب ز بلندی می دید

چکمه شمر و لب یار خدا رحم کند


سر بر نیزه ، اسیری ، سفر شام بلا

زینب و کوچه و بازار خدا رحم کند


#داریوش_جعفری

حضرت زینب س

در مکتب توست بهر زن راه نجات

زن با تو رسد به حد عالی درجات

دادی تو به زندگی زن آزادی

بر مکتب و شیوه ات درود و صلوات


داریوش جعفری

۸ /۹/۱۴۰۱

حضرت زینب س


فزون از حد تصویری فراتر از خیالاتی

ز هر وصفی تو بالاتر غنی تر از عباراتی


خداوندی که دارد این همه اعجاز در خلقت

تو با حسن کمالت این خدا را راه اثباتی


قیامت ، آسمان را تا زمین می‌آورد بانو

قعودت خاک را بالا بَرَد ، بال مناجاتی


عبادت شرحی از گفت و شنود توست با خالق

تویی راز و نیاز و تو خودت روح عباداتی


خدا خوانده است کوثر مادرت را با سه تا آیه

گمان دارم که آن آیات را تو مثل مرآتی


حجاب و عفت و صبر و حیا را رنگ بخشیدی

تو الگوی زنان در بحث ایمان و کمالاتی


اگر سادات را زهراست مادر مرتضی بابا

تو دلدار حسین و عمه جان کل ساداتی


برای نشر دین حق به خاک کربلا رفتی

رسالت نه ، تو دارای تمامی رسالاتی


شکستی هیبت بت های شامی را به اعجازی

خلیل کربلا هستی و ابراهیم شاماتی


برای صوت قرآنی که از نیزه به گوش آمد

خلائق پای نی دیدند تو تفسیر آیاتی


به کشتی نجات اهل عالم لنگری زینب

تو مصباح الهدی را امتدادی هم که مشکاتی


ندیده مادر گیتی چنین عنوان که تو داری

تو هم زین اَبی هم زینت ارض و سماواتی


۳۰/۸/۱۴۰۱

امام حسین ع

از دیاری مینویسم که از جهانی بهتر است

خاک آن اقلیم  ز آب زندگانی بهتر است


یک نشانی دارم از جنت در این خاک بلا

از تو میپرسم کجا از این نشانی بهتر است؟


کربلا خاک زمین نه ، قبله ی عرشیِ ماست

گوشه ی شش گوشه از رکن یمانی بهتر است


لذت آوارگی و نوکری در آن حرم

از امیری و دو صد خوش خانمانی بهتر است


میکنم سودا غمش را با تمام عیش ها

غم در این میزان ز عیش جاودانی بهتر است


کاش میمردم در آن وادی به معیار حسین 

مردنی اینگونه از صد زندگانی بهتر است 


چون خدا گفته است کل من علیها فان ، من

گر دهم جان در دیار یار جانی بهتر است


۲۷/۸/۱۴۰۱

متفرقه

تشنه ای پیرم بده یک جرعه ای آب روان

تا شوم از کیمیای دستهای تو جوان


میروی از پیش من ، دلواپس این رفتنم

نیستی در فکر رجعت مثل تیری کز کمان


پای سستم نیست یارای چنین راه دراز

بی وفا با من مدارا کن کمی آرام ران


تیغ ابرو یا که تیغ تیز یا تیغ زبان

میخرم با نرخ جان این تیغ هارا توامان


تو به خونم تشنه و من تشنه دیدار تو

هر کدام از این برآید کامرانم کامران


یا بُکُش یا دست بر خونم کمی آلوده کن

یا که بنشین یا مرو یا با من بی دل بمان


خوب میدانم نمی مانی ، ولی این را بدان

بی تو چیزی نیست جان در تن به جز بار گران


۸/۸/۱۴۰۱