اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

بردی به هوای خود مرا،باکی نیست 

کشتی و کسی ز کار تو شاکی نیست


این کشتن و زنده کردنت غیرِ مسیح

ولله که کار آدم خاکی نیست


#داریوش_جعفری 

@daruosh_jafari

داریوش جعفری

افتاده به پای من طنابی که مپرس

درگیر شدم به بخت خوابی که مپرس


جانم شده مهمان عذابی که مگو

دارم به اجل میل شتابی که مپرس 


#داریوش_جعفری 

@daruosh_jafari

داریوش جعفری

به پای ناز نگارم نیاز یادم رفت 

دوباره پاسخ زیبای ناز یادم رفت


چنان تمام حواسم فراق با خود بُرد

که صبح وصل رسید و نماز یادم رفت


#داریوش_جعفری 

@daruosh_jafari

داریوش جعفری

محکومِ  به  چوبِ دار...بی جان بهتر

پروانه  ی   بی    نگار... سوزان  بهتر


میخانه و بتخانه و مسجد بی دوست

هر   چند   که   برقرار...  ویران  بهتر



#داریوش_جعفری 


@daruosh_jafari

داریوش جعفری

حکم یک ممنوعه گندم خوردن از باغ برین

حبس نسل آدمی شد در حصار این زمین



پنج حسّی را که من دارم دمادم در خطاست

جرم ما... دیدی...ندیدی...یا کرام الکاتبین


#داریوش_جعفری


telegram.me/daruosh_jafari

داریوش جعفری


متن فتوای من و شیخ و شهنشاه و غلام

مفتی و راهب و شاعر...نظر خاص و عوام


غیر از این نیست...اگر دل بِبَری دل ندهی

مثل قتل است...حرام است حرام است حرام


#داریوش_جعفری


telegram.me/daruosh_jafari

داریوش جعفری


از بهر نماز همچو مرغ سحری 

در گوش فلک اگر کنی نغمه گری 


از دست تو خلق گر که در آزار است

از فاحشه های شهر بد نام تری


#داریوش_جعفری


telegram.me/daruosh_jafari

داریوش جعفری

در انزوای شب بیا...خدای را صدا بزن

و بشکن این سکوت را...نوای آشنا بزن


صیام از ره آمده...ضیافتی به راه شد

ز جای خیز و عشق را...صدا به ربّنا بزن



#داریوش_جعفری


telegram.me/daruosh_jafari

داریوش جعفری


گره به کار...اگر شدی بدان که استجب لکم

هزارها تو دیده ای نشان که استجب لکم


اگر که باورت شده به جز منت پناه نیست

بیا و نام من بخوان..بخوان که استجب لکم


#داریوش_جعفری

 

 telegram.me/Jafari_daruosh

رباعی

پند پیر ره معنی نرود از یادت

که بسی جامه دریده ست پی امدادت


گفت افتادگی آموز وگر نه روزی

میرسد اینکه غرورت شکند بنیادت

#داریوش_جعفری

رباعی

ای که داری نامهای نیکِ رحمان و رحیم 

خواندمت با سوز دل بسم لله ای رب العظیم 


جای جای عالمت ارزانی شاهان شهر

اهدنا تا کربلا یارب صراط المستقیم


#داریوش_جعفری

رباعی

تقدیم به استاد شجریان 


جام تهی را باز کن آواز زیر و بم بخوان 

قدری همایون مثنوی فریاد کن...نم نم بخوان 


در این شب آوارگی ریزد به سر آوار غم 

مرغ سحر را سر کن از ویرانه های بم بخوان


#داریوش_جعفری


رباعی

نیمه شب بود و من و یاد خداوند و سکوت

دست بالا زدم از خویش به سوی ملکوت


که ای خدا چیست رضای تو از این دست که گفت

دست گیری نکنی  صحبت بیجاست قنوت


#داریوش_جعفری

رباعی

(واستعینو بالصبر والصلوه) 


گر بی اثر است عمر تو از برکات  

یا رنگ ندارد عملت از حسنات 


باید که به فرمودهء قرآن ببری  

دست مددت به درگه صبر و صلات


#داریوش_جعفری


رباعی

یارب تو بگو که ای ابرمرد بیا 

ای مرهم سینه های پر درد بیا 


ز این سیصد و سیزده نفر چشم بپوش

همپای خودت نیست کسی مرد بیا


#داریوش_جعفری

رباعی

(هرکس به هر اندازه خوبی یا بدی کند نتیجه اش را می بیند)

سوره الزلزله آیات7 و 8


 هر چه بد خواهی بکن اهل گلایه نیستم

می نشینم تا زمان وعده ی شرّاً یره


گر چه میدانم تو هم اهل تلافی نیستی

پاسخ اعمال من هم تا دمِ خیراً یره


#داریوش_جعفری


رباعی

(هرکس به هر اندازه خوبی یا بدی کند نتیجه اش را می بیند)

سوره الزلزله آیات7 و 8


 هر چه بد خواهی بکن اهل گلایه نیستم

می نشینم تا زمان وعده ی شرّاً یره


گر چه میدانم تو هم اهل تلافی نیستی

پاسخ اعمال من هم تا دمِ خیراً یره


#داریوش_جعفری


داریوش جعفری

آرزویم بود در آغوش خود گرمم کنی

یا کشی دست نوازش بر سرم نرمم کنی


گر ندادی هیچ دلگرمی به جانم...بگذریم

لااقل با وعده ای میشد که سرگرمم کنی


داریوش جعفری 

داریوش جعفری

کاشتی هر دانه ای در بستر پندار خویش 

داشت خواهی کرد سهل و ساده با گفتار خویش 


این زراعت نیست بی حاصل که در وقت درو 

میکنی برداشت کشت خویش با کردار خویش


داریوش جعفری 

داریوش جعفری

حرفی از خود نزدم هر چه که گفتم ز تو بود

نه غزل دانم و نه شعر سپید و نه سرود


نیست شایستهء تو هیچ کلامی الا

به وضو سر ببرم تا دم محشر به سجود


داریوش جعفری 

داریوش جعفری

دانه هایی را که در دل روز رفته کاشتی 

تا کنون بی هیچ کسری میوه اش برداشتی


 حاصل فردای خود را گر نمیدانی ببین

 دانه ای را کز عمل امروز با خود داشتی


داریوش جعفری 

داریوش جعفری

گر ز دستت رفت ایام گذشته بیخیال

 چون نیامد صبح فردا نیست لازم قیل و قال


 لحظه را دریاب با بذر محبت که اینچنین

 می شود آباد هم دیروز و هم فردا و حال


داریوش جعفری 

داریوش جعفری

لرزید فلک ز جرم و عصیان دلم 

غافل ز خدا اسیر پیمان دلم  


راهی به گریز از این خطا نیست مگر 

یارب تو خودت شوی نگهبان دلم


داریوش جعفری


داریوش جعفری

چندیست بهاری شده ام میبارم

افتاده هزارها گره در کارم

از توست تمام دردهایم اما

ای عشق هماره دوستت میدارم

داریوش جعفری 


داریوش جعفری

لب تشنهء جرعه ای فرات است حسین

سرمنشأ بهترین صفات است حسین

از راه خطا مرا نجاتم بخشید

الحق که سفینة النجات است حسین

داریوش جعفری

حضرت زینب س

ای روح حجاب و عشق جاری زینب

ای قلب تو پر ز زخم کاری زینب

در روز حساب بعد ارباب حسین

بازآ به سرم به قصد یاری زینب

داریوش جعفری

امیرالمومنین ع

گفت پیغمبرم و صبر و توانم حیدر

حرف من حرف خدا هست و زبانم حیدر

هر یکی گفت پیمبر که علی جان من است

صد و ده بار خدا گفت که جانم حیدر

داریوش جعفری

داریوش جعفری

دم زینب و بازدَم حسین است حسین

صفحه ست دل و قلم حسین است حسین

در روز جزا که سر به زیرند همه

افراشته سر...علم...حسین است حسین

داریوش جعفری

داریوش جعفری

این نامه ها به درد امیرت نمیخورَد

این عهدها به درد سفیرت نمیخورَد

تو میروی به کوفه ولی ای امام عشق

این ساربان به درد مسیرت نمیخورَد 

داریوش جعفری

داریوش جعفری

برگرد که غرق خون و زارم برگرد

با بال شکسته روی دارم برگرد

آقا قَسَمَت دهم به جان زینب

برگرد نیا که شرمسارم برگرد

داریوش جعفری