اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام حسین ع

گر چه یک دنیا فراق افتاده از ما تا حسین

نشنود گوش کسی از ما به غیر از یا حسین


ما غلام حلقه در گوشیم و با سر می رویم

ذکر لبهای بنی آدم بود هر جا حسین



از محبت چون که بگرفته است ما را زیر پر

روز محشر هم ز رافت میخرد ما را حسین


در سر ما نیّت عاقل شدن هرگز نرفت

بس که شیرین بود این دیوانگی ها با حسین


گوش کردم هم نوا با خواهرش در قتلگاه

ناله زد مریم کنار حضرت زهرا حسین


ای فدای کام خشک تو تمام آبها

ای که عطشان جان سپردی بین دو دریا حسین


ای شهید اشک ای بی پیرهن ای بی کفن

نیست جای پیکر تو زیر دست و پا حسین


داریوش جعفری

درس وفا

وای از آن روزی که حال روضه تکراری شود

یا فقط این گریه ها معیار دینداری شود


وای از آن روزی که سودای من و تو با حسین

مثل دکان داریِ تجّار  بازاری شود


مدح باید کرد ارباب دو عالم را به عشق

جز به راه عشق صد مداح ، دوزاری شود


گر نباشد شیوه ی مدّاح و من روشنگری

خنجر شمر زمانه بر گلو کاری شود


گر نیاموزم مرام شاه را زین روضه ها

آخوری جو سهم من چون اسب عصاری شود


کربلا درس وفا دارد برای هر مقام

روضه باید مکتب عشق و وفاداری شود


کربلا را گر نیاموزیم ابن الفاطمه

مثل عاشورا دچار بی کس و کاری شود


داریوش جعفری

حضرت رقیه س

شب شب عشق است و جهان خرم است

مهر به دامان بنی آدم است

چشمهء چشم همگان زمزم است

بر لب اهل دو سرا این دم است

دیده گشوده به جهان کوثری

زینبی و فاطمهء دیگری



قلب و زبان و شریان از تو گفت

شاعر خوش لهجه روان از تو گفت

ماذنه در وقت اذان از تو گفت

خون خدا ، جان جهان از تو گفت

گفت که چشمم به تو روشن شده

خانهء من با تو چو گلشن شده


چرخ ، منیر از رخ تابنده ات

شاه و گدا خادمه و بنده ات

واژهء خاتون شده زیبنده ات

خون خدا محو یکی خنده ات

اکبرِ لیلا شده سرمست تو

ام بنین بوسه زند دست تو


ای که به هر حیث ز عالم سری

ماه جمالی و نکو منظری

قطره ای از کوثری و کوثری

زینبی و فاطمه ای دیگری

مدح تو باید بکند جبرئیل

ای شرف عرش خدا الدخیل


بانوی عشقی و دلم خانه ات

لیلیِ لیلا شده دیوانه ات

ماه دخیل درِ کاشانه ات

قبلهء جان گوشهء ویرانه ات

سوی شما دست دعا میبرم

خاک درت را به شفا میبرم


ای حرمت ملجاء ما السّلام

ای ثمر خون خدا السّلام

فاطمهء کرببلا السّلام

منزل تو شام بلا السّلام

روضهء تو روضهء رضوان من

نوکری ات فخر دل و جان من


از غم تو چشم ترم سوخته

آب نخوردی جگرم سوخته

سوخته ای بال و پرم سوخته

 زین دم‌ جانسوز حرم سوخته

"عمه بیا گمشده پیدا شده

کنج خرابه شب یلدا شده"


داریوش جعفری

امام زمان عج نوروز

نوروز نداریم مگر روز ظهورت

نوری به جهان نیست مگر نور حضورت


عمریست که اشکت شده جاری به هوایم

عمریست شدم مانع لبخند و سرورت


گمگشته در این ظلمت محضم مددی کن

یک صبح شوم راهیِ سر منزل نورت


ای کاش سعادت ببرم با تو نشینم

یا خاک شوم بوسه زنم جای عبورت


ای بکرترین معجزهء عشق ، بخوانم

پروانه صفت طوف کنم خیمهء دورت


ای شمس ولایت به شب تیره اسیریم

ما روز نداریم مگر روز ظهورت


داریوش جعفری

امام حسین ع

نو سروده


امشب نوید مرغ حق آید به گوشم

امشب کشیده پر ز دامن عقل و هوشم

امشب دخیل خوان پیر می فروشم

امشب شراب ناب دارم در خروشم

جام از تولا بر لب نوکر رسیده

ای باده نوشان باده از کوثر رسیده


امشب دوباره بیقرار بیقرارم

امشب دوباره مست مست مست یارم

بستم دخیل اشک بر زلف نگارم

شورم شرارم شوقم و ابر بهارم

بار دگر حق باب رحمت را گشوده

تا بوده این مولود نامش عشق بوده


این معنی و مفهوم ناب نام عشق است

ز آغاز او بوده است و هم انجام عشق است

هر کس اسیرش شد یقین در دام عشق است

آری حسین ابن علی بر بام عشق است

عالم همه مجنون این عنوان و نامند

شاهان غلامان سرایش را غلامند


آمد به ساحل برد ما را با نگاهی

شد ناجیِ افتادهء گم کرده راهی

هر چند کمتر بوده ایم از پرّ کاهی

با مهر خود بخشید ما را تاج شاهی

عزّت سعادت نقل بازار حسین است

ارباب ما باب النجات عالمین است


آدم بدون ذکر او آدم نمی شد

بی روضه اش از سینه رفع غم نمی شد

گر رشتهء پیوند ما محکم نمی شد

شاید سر ما پیش خالق خم نمی شد

آری مسلمان امیری حق سرشتیم

با او یقیناً ساکن باغ بهشتیم


با یک نظر اهل رهایی کرد ما را

رفت و فدایی شد فدایی کرد ما را

خون خدا بود و خدایی کرد ما را

با خون خود کرببلایی کرد ما را

یک نیم روزی خاک عطشان را منا کرد

بی کعبه ما را حاجی کرببلا کرد


آزاده بود آزادگی کرد و رها رفت

در پای عهدش با خدا تا انتها رفت

با جسم عریان غرق در خون تا خدا رفت

گرم تماشا بود تا بر نیزه ها رفت

او رفت اما قصهء ویرانه باقیست

او سوخت اما قصهء پروانه باقیست


#داریوش_جعفری


https://chat.whatsapp.com/IpNlHnhFNXf2m5uHcOCGvF

حضرت علی اکبر ع

ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا

صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا

نور باران شده از یمن قدومت دنیا

جای دارد که پس از روءیت رویت فردا

نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم


گل عالم بسرشتند ز پیمانه ی تو

همه ی خلق به طوف تو و پروانه تو

عقل مجنون تو مجنون شده دیوانه تو 

چشم وا کردی و شد عمق دلم خانه ی تو

بی سبب نیست شدی لیلیِ لیلا پسرم


طاق ابروی تو چون قرص قمر میبینم

زلف تو در کف ارباب هنر میبینم

لعل شیرین تو برتر ز شکر میبینم

حسن و زیبایی تو از همه سر میبینم

محو سیمای توام یوسف زهرا پسرم


نیست در کون و مکان مثل تو زیبا پسری

روز خورشید و شب از قرص قمر ماه تری

وقت میلاد تو سر داد خروس سحری

با چنین جلوه دل از حور و ملک هم ببری

چشم بد دور از این صورت زیبا پسرم


نفست معجزه گر چون دم عیساست علی

دست تو دست الهی ید بیضاست علی

قد تو صورتی از گلشن طاهاست علی

این همه حسن که داری تو معماست علی

تو خلیلی و کلیمی و مسیحا پسرم


باش تا در دل شب جلوهء ماهم بشوی

باش تا در همه جا نور نگاهم بشوی

باش در روز بلا پشت و پناهم بشوی

تو علی باش که سردار سپاهم بشوی

تیغ عدلی که رسیدی تو ز بالا پسرم


در تو هر پنج تن آل عبا را دیدم

وقت رفتن ز قفا شیر خدا را دیدم

یک حرم پشت سرت دست دعا را دیدم

دشت تا دشت تو را کرببلا را دیدم

وجناتت شده بر خلق معما پسرم


میبرد از همه دل شبه پیمبر شدنت

جذبه ی عشق شده این علی اکبر شدنت

چه جلالی ست علی هیبت و حیدر شدنت

چه شکوهی ست امیر و یل لشگر شدنت

برده ای هوش همه اهل حرم را پسرم


کام تو خشک تر از خاک بلا میبینم

مرکبت را وسط خصم رها میبینم

هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم

ارباً اربا بدنت در همه جا میبینم

شده ام مایه ی خندیدن اعدا پسرم


داریوش جعفری

حضرت زینب س

گر چه با درد نوک خار مغیلان میروم

دفتر غم بسته شد با لعل خندان میروم


خنده بر لب گر چه دارم از وصال دلبرم

با مرور خاطراتم دیده گریان میروم


یک جهان غم قسمتم شد کربلا تا شام غم

راه جانان زنده شد ، هر چند بی جان میروم


هر چه کردم جز برای حفظ دین حق نبود

حق به گردن داشتم ، پس پای پیمان میروم


چون خزان در اوج بی آبی به باغم رخنه کرد

نخل خشکی گشتم و زار و پریشان میروم


آتشی انداخت بر جانم اگر چه کربلا

با جگر سوزیِ زخم شام ویران میروم


روزگاری اکبر و عباس و قاسم داشتم

قسمتم غربت شده مثل غریبان میروم



آسمان چون تیره شد بعد از طلوع نیزه ها

در غروب عمر خود چون شمع سوزان میروم


داریوش جعفری

امام حسین ع شب جمعه

هر کسی دارد به دل حال و هوای دیگری

هر کسی در نای خود دارد نوای دیگری


ما اسیرا‌ن بلاییم و فقیران توایم

دیگری هر چند باشد مبتلای دیگری


نیت اعمال ما جز عشق چیزی نیست ، نیست

در سرِ ما غیر وصل تو هوای دیگری


هدیه آوردیم جان با شوق در کویت ولی

کاش میدادیم بیش از این بهای دیگری


یوسف مصر بقایی ما خریدار توایم

این کلاف خام را نسپار جای دیگری


پای روضه جان گرفتیم ای مسیحای همه

پس نمی سائیم سر بر جای پای دیگری


سائلانیم و غریبانه پناه آورده ایم

نیست ما را غیر تو درد آشنای دیگری


هر چه ریزد خون پاک از عالم و آدم به خاک

حتم دارم پا نگیرد کربلای دیگری


زینب و عباس و اکبر داری و طفل رباب

در کجا یابیم ما مشکل گشای دیگری


دوری از کرببلایت شد بلای جان ما

یک شب جمعه بده کرب و بلای دیگری

امام جواد ع حضرت علی اصغر ع

امروز دو قبله شد عیان در عتبات

کز هر دو گرفته ایم ما راه نجات

بر مادر هر دو قبله گه باد سلام

بر باب گرامشان درود و صلوات

داریوش جعفری

به ای قبلهء عرشیان به هنگام صلات

روشن شده از وجود تو راه نجات

معیار خلوص بندگی حب شماست

بر راه و محب و آل پاکت صلوات

داریوش جعفری

حضرت زینب س

چقدر سخت شده با تو آشنا بودن

ولی به درد و غمت سخت مبتلا بودن


تو پاره ی تن من هستی و نمیدانند

عذاب بی تو نشستن غم جدا بودن


پس از تو لشگر غم خیمه زد به پیکر من

پس از تو انس گرفتم به بینوا بودن


بیا ببین که ز مادر به ارث سهمم شد

غریب در وسط دود و شعله ها بودن


نبوده ای که ببینی شکستن من را

ندیده ای تن عریان به زیر پا بودن


بیا ببین که شده سهم من در این غوغا

به روی نی سر و من خسته در قفا بودن


حسین از غم تو جان گدازتر این است

پیاده همسفر قوم بی حیا بودن


شراره آتش و سیلی خرابه کوفه و شام

نکشت و میکشدم از توام جدا بودن


داریوش جعفری

دل که بی جانان نشیند جان نمیخواهد دگر

دیده چون دریا شود باران نمیخواهد دگر


آغل این شهر جای خواب امن گرگ هاست

گلّه ی گرگ خطا چوپان نمیخواهد دگر


بار باد آورده را باد دگر خواهد که برد

برگ ریزان خزان طوفان نمیخواهد دگر


در بساط عهد ، ما استاد بشکن بشکنیم

حال و روز اینچنین پیمان نمیخواهد دگر


گر که افتادیم در پهنای گشت و خواب و خور

حتم دارم این زمین حیوان نمیخواهد دگر


ریشه ما خورد اگر آب از سر انصاف و عدل

آب و نان و خانمان عصیان نمیخواهد دگر


#داریوش_جعفری 

۲۱/۱۱/۹۹

ازدواج امیرالمؤمنین ع و حضرت زهرا س

کسی چون فاطمه معنای شوهر را نمیفهمد

کسی مثل علی معیار همسر را نمیفهمد


خلائق یا علی گویند و یا زهرا ، یقین دارم

کسی میزان کوثر قدر حیدر را نمیفهمد


به لب دارند عالم ذکر تسبیحات زهرا را

ولی غیر از علی کس لفظ کوثر را نمیفهمد


پیمبر خطبه میخوانَد علی با فاطمه تسبیح

ملک هم قدر این جمع معطر را نمیفهمد


علی کفو است با زهرا و زهرا کفو او یعنی

کسی جز این دو معنای برابر را نمیفهمد


علی چون حلقه و زهرا نگین خلقت عالم

خس و خاشاک قدر زر وَ گوهر را نمیفهمد


تمام همّ و غمّ فاطمه بر محور حق است

علی حق است و ناحق حقِّ محور را نمیفهمد


مگر زهرا بگوید شیر میدان ، مرد یعنی چه

بشر تفسیر حال مرد خیبر را نمیفهمد


علی ساقی ست آنجا که شفاعت در کف زهراست

بشارت باد شیعه خوف محشر را نمیفهمد


علی بابا و زهرا مادر یک نسل پاکی اند

حرامی رتبه ی بابا و مادر را نمیفهمد


به پیش چشم او میخورد بر ساقه تبر ای وای

تبر قد خم و زخم صنوبر را نمیفهمد


داریوش جعفری

بداهه

بر جلوه ی پر ز نور کوثر صلوات
بر آینه ی حضرت حیدر صلوات
بر مقدم مادر حسین ابن علی
تا وقت ورود او به محشر صلوات

#داریوش_جعفری

https://chat.whatsapp.com/IpNlHnhFNXf2m5uHcOCGvF