اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

درازدحام بی کسی دل را به او مأنوس کن

 چشمان خود دریا کن و راهی به اقیانوس کن

 از هر چه قید و بندْ باشد در سرت آزاد شو 

آنگه تمام سینه را در عشق او محبوس کن 

دست از تعلق بر کش و از هر تجسس دور شو 

فکر وخیال  خویش را در عشق او جاسوس کن 

خاک حریم یار شو ای وای من بیدار شو 

سلطان گدا خواهد ز جا برخیز خود را لوس کن 

مشهور شو مغرور شو از هر چه زشتی دور شو 

خاک قدوم یار شو نعلین او را بوس کن   

چشم از تمام رنگها بردار  و با  چشم دلت 

از عمق جانت  یک نظر بر گنبد طاووس کن 

خواهی اگر سلطان شوی بر جسم بی جانْ جان شوی 

 دار و ندارِ خویش را قربانِ شاه طوس کن 

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.