اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

شمعیم و جهانِ مان ز پروانه تهی ست

محصور غمیم و جان ز جانانه تهی ست



دنیا همه شاعرند و دیوان عمل

از مصرع پر مغز حکیمانه تهی ست



آشوب جهان ز ماست ای دل ، وَرنه

از کینه دلِ مردم دیوانه تهی ست



این سُست بناییِ دل از غیر که نیست

چندیست که این سرا ز بیگانه تهی ست



ویرانه ، سرای گنج ویرانیِ ماست 

بی فیض حضور ، قلب ویرانه تهی است



سردیم و میِ سرخ تب افزایی نیست

حیف است که زآتش دل پیمانه تهی ست



یک قطره بنوش از آب و یک قطره بریز

بی آب ، به هنگام دِرو دانه تهی ست



این کعبه نشانه ایست ای زاهد پیر

چون نیست خدا درون تو ، خانه تهی ست


#داریوش_جعفری 


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.