اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

مدح امیرالمومنین ع

خوانمت خورشید از جانم شرر بیرون زند

گویمت چون بحر از چشمم گوهر بیرون زند


هر کجا پا می نهم با یاد شور انگیز تو

زیر پایم از زمین سرد زر بیرون زند


این چه اعجاز است هر عاقل که می آید حرم

واله و آشفته و مجنون ز در بیرون زند


نخل از خاک زمین سهل است با مهر شما

حتم دارم خوشه از قلب حَجَر بیرون زند


مشرقِ حُسنِ تمامیِ دو عالم خانه ایست

کز درونش یازده قرص قمر بیرون زند


جز خدا هرگز نمیداند کسی وقت نبرد

پای هر یک ضربه تیغت چند سر بیرون زند



بس که خواندم نام شیرینت ز بعد مردنم

حتم دارم از مزارم نیشکر بیرون زند


کمترین اعجاز تو این است لطفی کرده ای

کز لسان خشک شاهد نقل تر بیرون زند

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.