اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

ای صبح پر فروغِ شبِ بیقراری ام

ای مغربِ فغان و غم و آه و زاری ام


ای غایب از نظر که به دل تیغ میزنی

دردی و داغ و مرهم و هم زخم کاری ام


ای باده ریز جام سعادت بیا، ببین

جام شکسته ی دل و...درد خماری ام


تا کی به روی هم نَنِشینَد دو پلک تر

تا کی شوی بهانه ی شب زنده داری ام


تو پرده دارِ حُسنی و من بیقرارِ تو

من خسته از فراق تو و پرده داری ام


ای دردِ دلنشینِ همه بیقرارها

تا چند بیقرارِ جمالت گذاری ام


عمری به انتظار و به زاری گذشت و رفت

"تا کی در انتظار گذاری به زاری ام؟"


"#استاد_شهریار"


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.