اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

بی تابم و بیمارم از بیداد رخسارت

هر شب پریشان خاطرم با یاد رخسارت


میگردم اما نیستی هر چند می آید

در هر کجا بر گوش جان فریاد رخسارت


ویران شدم از پرده بیرون شو تجلی کن 

آباد کن ویرانه را... آباد رخسارت


انگار خالق رنگهای بی بدیل داشت

در پای بوم و نقشه ی ایجاد رخسارت


عاشق کشی افسونگری ویرانه سازی ها

یک نقطه از تشریح استعداد رخسارت 


باید پیمبرها برانگیزد خدا وقتی

مخلوقه ها ماندند در ارشاد رخسارت


فرهادِ بی بنیادِ در فریاد خواهم ماند 

تا صید من گردی شوم صیاد رخسارت 


شیرین ترین لیلای لیلاها اگر باشی

من میشوم مجنون ترین فرهاد رخسارت


#داریوش_جعفری 

@daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.