اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

داریوش جعفری

صد شکر از این منصب شاهی که ندارم

 خدّام و حَشَم  تخت و کلاهی که ندارم


سردارِ سرافراز خودم...خادم خویشم

دلگرم همینم به سپاهی که ندارم 


 گرگان همه از پیکر من جامه دریدند

 صد شکر دگر...راه به چاهی که ندارم


 آمد به کلافی بخرد بردگی ام را

 نادم شد از این قدرت آهی که ندارم 


جز سجده به درگاه تو ای حضرت حاضر

 سوی که برم پای به راهی که ندارم


 تو شاهدی و ناظری و حاضرمحضی

 بر بندگی ام جز تو گواهی که ندارم


 گر دست نگیرم به درت خانه خرابم

 جز درگه لطف تو پناهی که ندارم


یارب بگذر از عملم هر چه که دیدی

جز روی سیه هیچ گناهی که ندارم


#داریوش_جعفری


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.