اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

شاد از آن روزی که بودی زینت پیغمبرت

در خیالم آمدم استاده بودم در برت

ناگهان تا دیده وا کردم ز جور روزگار 

شد بپا عاشور دیگر پیش چشم نوکرت

دیدم آنجا فاطمه آمد به آوای حزین

زار میخواندت ترا در لحظه های آخرت

خواهرت آمد جوابش را تو دادی یا حسین

با تن صد پاره و از آن بریده حنجرت

نیزه ها مصرع به مصرع در گلویت میروند 

خون چکد بعد از گلو از دیدگان خواهرت

 من نمیدانم بگویم از گلو یا ساربان؟ 

ساقی آب آورت یا اصغرت یا مادرت؟

 پیش چشمت لاله روییده ست در هر سوی دشت 

لاله زاران شد زمین از خون پاک اکبرت

یاد داری عزت ایل و تبارت را حسین

حال برخیز و ببین احوال زار دخترت

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.