اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

زائر کوی توام کاشانه میخواهم چه کار

تا پریشان تو هستم شانه میخواهم چه کار

هم چنان شمعی شدم آب وچکیدم از غمت

هم ترا پروانه ام پروانه میخواهم چه کار

دام دادی در رَهَم گشتم اسیرِ زلف تو

زیرِ چترِ مهربانی لانه میخواهم چه کار

پای تا سر گشته ام لبریز از داغِ غمت

تا غمِ عشقِ تو دارم دانه میخواهم چه کار

اوجِ فخرم نوکری بر درگهت باشد حسین

با تو تاج و کرسیِ شاهانه میخواهم چه کار

از شرابِ اشک با نامِ تو مستی میکنم

مستِ این میخانه ام پیمانه میخواهم چه کار

اینهمه ردِ رشادت عزت و آزادگی

هست در شرحِ غمت   افسانه میخواهم چه کار

بر سرِ نی جلوه گر شد راسِ گلهای بتول

با چنین حال وهوا گلخانه میخواهم چه کار

هر چه دیدم آب و خاک وشعله در خود سوختم

کُلُ ارضٍِ کربلا؟غمخانه میخواهم چه کار

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.