اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

بااشک چشم وقت نمازم وضوکنم

 شاید که زخم سینهء خود را رفو کنم

 با چشم کم فروغ در این شهر کورها

 یارا چگونه نقش تو را جستجو کنم  

این غم کجابرم که در این بحر پر خروش 

غرقم بدون آن که دمی تر گلو کنم

 یکدم بگیر پرده ز رخ تا ببینمت

 بی پرده خواهمت که دمی گفتگوکنم  

عاشق گذرکند به ره یار از آبرو

 من آمدم ز تو طلب آبرو کنم

 باساغری ز لطف تو ای یار بی نظیر

 مستی کنم وَ خون به رهت در سبوکنم

 من شرح حسن تو چو بخواهم یک از هزار 

باید که صد غزل ز سماوات رو کنم 

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.