اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

کاش افتد به دلت راه بر این در نبری

 یا دراین سلسله همره دُرُ وگوهر نبری

 راه ناامن و مسیر است پر از اهل حرام

 کاش خلخال و طلا و زر و زیور نبری 

نیست هموار مسیرت همه یکسر خار است

 کاش میشد که دراین قافله دختر نبری 

میزبانان تو حساس به نام علی اند

 بین این چند علی کاش که اصغر نبری

واقف حرمت اهل حرمت نیست کسی

التماسی ست مرا تا که تو اکبر نبری 

 دختر و طفل وزن وپیر و جوان فرقی نیست

 کاش اخت و اخ و هم کودک و همسرنبری 

 ساربانت به گمانم که به فکری شوم است

 کاش انگشتریَت باخود از این در نبری  

داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.