اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

قمری باز رسید و به دلم نورافتاد

ناخودآگاه مسیرم به رهِ طورافتاد 

بیخبر بودم از آن حال ودلم شورافتاد 

قافیه بر ورقم جفت شد وجورافتاد

گفت بنْویس که آن روح عبادات آمد 

کف بزن هلهله کن عمهءسادات آمد 

دست بردم به قلم قافیه ام نام گرفت 

نام زینب به لبم خورد و لبم جام گرفت  

و از این حالت خوش سینه ام آرام گرفت 

مهر او از دل من غصهء ایام گرفت 

ازقدومش به دلم شوق مناجات آمد 

کف بزن هلهله کن عمهء سادات آمد 

عرضِ تبریک که یافاطمه دختر زادی 

دختری باجَنَم و هیبت حیدر زادی 

کوثری بر نبی و کوثر دیگر زادی 

بهرِدین نبوی خودْ تو پیمبر زادی

 دخترِشیرِ خدا قبلهء حاجات آمد

 کف بزن هلهله کن عمهء سادات آمد

گفت درحالت بیداری و درخواب حسین 

رفت هر جا زِ پِیِ حضرت ارباب حسین 

از برایش شده در سوز و تب وتاب حسین 

 سوخت چون آب شده بهرتونایاب حسین 

تبرِبت شکنِ کوفه وشامات آمد 

کف بزن هلهله کن عمهءسادات آمد

داریوش جعفری 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.