اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امیرالمومنین ع

نه من دارم نه تو داری نه که پیغمبری دارد

جلال و جایگاهی که امیر خیبری دارد



شهنشاهان عالم خیره بر جای غلام او

به حسرت مانده که مولا چه والا قنبری دارد



غدیر خم به بالا برد دستش را نبی یعنی

برآرد دست ، هر کس که نظیرش رهبری دارد



بشارت داده بر خلق جهان پیغمبر خاتم

محبش مستی دائم ز جام کوثری دارد



علی بالاست آنجا که خدای قادر منان

بساط کرسی و میزان برای داوری دارد



علی میزان حق و باطل و سنگ محک باشد

از این میزان خدا در روز محشر محشری دارد



خوشا آن کس که در کنج خراب آباد دل قدری

محبت از صفای ایل و آل حیدری دارد



سری دارم که سودایش تراب بوتراب است و

از این سودا میان سروران بالا ، سری دارد



تمام عشق افسانه است غیر از پهنه ی دامش

چه خوش دامی فتاده ، آن که چون او دلبری دارد



به یوم الحسرتی که در سری حتی کلاهی نیست

یقین دارم در آنجا شیعه اش تاج سری دارد



محیط سینه ی ما مخزن گنج الهی شد

خدا داند دل شاهد ، چه والا گوهری دارد


داریوش جعفری 

امام صادق ع

باز هم گلخانه ای در شعله سوخت

با کبوتر لانه ای در شعله سوخت


باز در شهر مدینه برملا

شد بنای ظلم بر آل عبا


باز از کین شعله ها افروختند

خانهء اهل ولا را سوختند


ای مدینه ظلم بر صادق چرا

جور بی حد بر بنی عاشق چرا


ای مدینه قصهء زنجیر چیست

ماجرای بند و دست پیر چیست


کاش میشد شیخ بردارد عبا

پیر ما ای کاش بردارد عصا


تا میان راه با صد شور و شین

غرق خاک و خون نگردد چون حسین


این عشیره ظلم بی حد دیده اند

.ناسزا و حرف بد بشنیده اند


این قبیله قلبشان خون است خون

ظلم ها دیدند از قوم زبون


روزگاری دست بابا بسته شد

روز دیگر سینه ای بشکسته شد


هر چه بودند این جماعت اهل دین

بیشتر بودند در آزار کین


گاه غربت بود بین خانه هم

رنجها دیدند در کاشانه هم


وای از آن روزی که امواج بلا

خیمه زد در رزمگاه کربلا


از جفا اصلا فرو مگذاشتند

داغ بر قلب نبی بگذاشتند


آب را بستند بر آل علی

شد جسارتها به اولاد و ولی


بین گودال بلا خون ریختند

سر بریدند و به نی آویختند


نطق قرآن روی نیزه باز شد

ناله ی طفلان طنین انداز شد


که ای خداوند وقار و دلبری

روی نی هم از همه عالم سری


ای همه عالم ترا در زیر دین

کن نظر بر حال طفلانت حسین


گر چه زیر دست و پا افتاده ایم

سرو ماندیم و هنوز آزاده ایم


داریوش جعفری

امام جواد ع

دستم گرفته ای نکنی یک نفس رها

ای با غم من و دل بیچاره آشنا


ابن الرضا ، محمدی و شهرتت جواد

باب علی تویی و علی اکبرِ رضا


تکدانه ای به خوشه ی انگور اهل بیت

دردانه ای میان تمامیِ اوصیا


باب کرامتی و ز جودت جهان پر است

فرصت نداده ای که بخواند تو را گدا


آه ای علیِ اکبر آقای ملک طوس

ای کشته ی جفای زنی پست و بی حیا


لب تشنه مثل جدِّ غریبت فتاده ای

ای مادری ترینِ تمامیِ اولیا


شکر خدا که وقت عطش نیزه ای نبود

شکر خدا نرفته تنت زیر دست و پا


شکر خدا که لعل لبت خیزران نخورد

شکر خدا که در کفنی حیف کربلا


داریوش جعفری

امام حسین ع

ای ماه جمال یا اباعبدالله

خورشید خصال یا اباعبدالله


گفتند حسین کیست به عالم گفتیم

مستیِ حلال یا اباعبدالله


تا مقصد عاقبت به خیری از تو

خواهیم مجال یا اباعبدالله 


تو طعم خوش سعادتی و برسان

ما را به کمال یا اباعبدالله


دستی که به دامنت رسیده نرسد

هرگز به زوال یا اباعبدالله


هرگز نرود محب تو در جمعِ

اصحاب شمال یا اباعبدالله


جز داغ تو در سینهء ما راه نیافت

اندوه و ملال یا اباعبدالله


سخت است فراق کربلایت ، مگذار

مانَد به خیال یا اباعبدالله


دریایی و مانده لعل خشکت محتاج

بر آب زلال یا اباعبدالله


داریوش جعفری

امام زمان ع

هر کجا باشد نشان از دوست ، با سر می رویم

با همه مستی به سوی جام و ساغر می رویم


از ازل همزاد هجرانیم و با سودای وصل

لحظه لحظه تا به صبح روز محشر می رویم


ما کویر خشک را بحر خروشان کرده ایم

بس که هر جا با خروش دیده ی تر می رویم


ای سحرها این مناجات جدایی تا به کی

تا کجا با داغ با درد مکرّر می رویم


روزه میگیریم از دیدار هر کس غیر دوست

پای افطارش یقین با مشک و عنبر می رویم


لحظه ی افطار شیرین است پای لعل یار

ای بسا برتر ، که پای شیر و شکّر می رویم


شیخ میگردد ببیند تا هلال ماه نو

ما پی قرص جمال ماه دلبر میرویم


داریوش جعفری

امام حسین ع


ز رنج این سفر با روح خسته

زنم بر سینه با دستان بسته

بمیرم من که از بس سنگ خوردی

سر و دندان و ابرویت شکسته


نکردم ناله گر کارم عزا شد

ندارم شکوه گر قدّم دو تا شد

بمیرم من پس از دروازه ی شام

به پیشانیت زخم تازه وا شد


تمام قامتم از غم خمیده

غمی دیدم که یک دنیا ندیده

دو دستم بسته بود و دید چشمم

هجوم سنگ بر راس بریده


جهان در غم نشست و آسمان هم

به گل بنشت زینب کاروان هم

چنان بر لعل تو با چوب کوبید

دو دندانت شکست و خیزران هم


#داریوش_جعفری

امیرالمومنین ع

چون خضاب خون کشیدند آن گل گلزار را

جلوه همرنگ خزان دادند آن رخسار را


تیغ عصیان شد عمود و بر سر حیدر نشست

برد تا پیش خدا آن حجت دادار را


در میان درد و زخمِ تیغ با خود یاد کرد

همسری پهلو شکسته ، زخمی مسمار را


گفت زهرا جان سپردم در همان روزی که من

دید چشمم خون رنگین تو بر دیوار را


میشود هر درد را از یاد و خاطر پاک کرد

جز به درد جانگداز هجر روی یار را


فاطمه شمشیر ها بر پیکرم کاری نبود

داغ تو از پای افکند حیدر کرار را


هر بلا با جان خریدم از ازل یا فاطمه

تا بلا هرگز نگیرد دامن ابرار را


کاش میشد درد عالم را به جان گیرم ولی

دیده ی زینب نبیند کوچه و بازار را


#داریوش_جعفری

امیرالمومنین ع

یا فاطمه س

سینه سپر کردی جفایی منجلی را

نه سال باریدی فقط درد ولی را

یا مستجاب الدعوه ممنونم گرفتی

با ربّنایت حاجت قلب علی را

داریوش جعفری

امام حسین ع

اشک بر داغ تو آتش را گلستان داشته

حبّ تو در سینه ها اعجازِ پنهان داشته


آدم از ذکر تو آدم شد وگر نه تا کنون

داغ دل چشمان تر حال پریشان داشته


در میان عرشه ی کشتی گمان دارم که نوح

از تو می خواندست وقتی چرخ توفان داشته


ما کویری تشنه بودیم از قضا عاشق شدیم

عشق تو در سینه ی ما حکم باران داشته


مِهر تو مُهر نجات است و وهب تمثال آن

چون نه در ظاهر به دل ذات مسلمان داشته


روز محشر در شفاعت دست دارد هر کسی

در میان روضه هایت چشم گریان داشته


ای بمیرم روضه خوان میگفت در میدان حسین

لعل عطشان چشم گریان جسم عریان داشته


لعل عطشان،چشم گریان ،جسم عریان،وای من

با چنین حالت در آن گودال مهمان داشته


باید از داغی چنین آتش بگیرد جان خلق

دخترش وقت غروب آتش به دامان داشته


#داریوش_جعفری


امام حسن ع

حضرت باران

نان میخوریم ما به حساب کریم ها 


سائل شدیم ز عهد و زمان قدیم ها 


ایل و تبارتان همگی مونس من اند 


همدم گرفته ام ز تبار ندیم ها 


دستی بکش به روی سر ما که در جهان 


چشم انتظار دست تو مانده یتیم ها 


راهی به جز شما به هدایت نمیرسد 


ای معنی کمال همه مستقیم ها 


نوح و مسیح پیرو راه شما شدند 


اعجاز کرده با مدد از تو کلیم ها 


اذن نزول حضرت باران نگاه توست 


دارد طراوت از تو تمام نسیم ها 


تو آمدی و حُسن جهان شد فقط حسن 


افتاد نرخ کار تمام کریم ها 


هر گوشه گوشه خاک زمین یادگارها 


داریم از تو قاسم و عبدالعظیم ها 


داریوش جعفری 



حضرت علی اکبر ع

دشت گلزار است و پر از لاله ی احمر شده

یا گل لیلا علیِ اکبرم پرپر شده


یک علی از خیمه رفته سوی میدان ، هر طرف

این زمین آغشته با عطر گل حیدر شده


این چه اعجاز است یارب در زمین کربلا

هر طرف پیدا نشان از جسم پیغمبر شده


خوب شد لیلا نبود اینجا ببیند ، اکبرش

پاره های پیکرش قدّ علی اصغر شده


گوییا رسم است اینجا خنده بر حال کسی

کز غم مرگ عزیزی ناتوان ، مضطر شده


بس که هر سو ریخته اجزاء جسمش چاک چاک

در نظر اصلا نیامد ماه من بی سر شده


کاش زینب پیکر او را نبیند ، اکبرم

سینه اش از نیزه مثل سینه ی مادر شده


#داریوش_جعفری