-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 19:10
برسانید کمی بوی خدا را لطفا دو سه خط آیه و احکام وفا را لطفا تاجرانیم و تظاهر به وفا شیوهء ما بِبَرید از دل ما کبر و ریا را لطفا مردم دیده چو بگذشت ز دیوار حجاب بِبُرید از لب ما لفظ حیا را لطفا پر شد از خونِ خطا کاسهء دلها ، با تیغ نشکافید دگر سینهء ما را لطفا ای که بردی ز جهان شیوه و آداب ادب بِفِشان بر سر ما خاک عزا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 19:09
طفل چون مرده است سینه شیر میخواهد چه کار رود چون خشک است این ده میر میخواهد چه کار بالهای زخمی و پای شکسته در قفس صید زخمی در قفس زنجیر میخواهد چه کار خسته و تنها میان زندگی سر در گمیم مرگ ما عیش است پس تاخیر میخواهد چه کار سفره ها خالی ز نان و ظرف های رنگ رنگ سفرهء خالی دگر کفگیر میخواهد چه کار در مصاف زندگی صد زخم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 19:09
اولین واژهء تاریخ مرا غم بنویس واژهء بعد فقط غصهء مبهم بنویس زخم در زخم نشستیم به دریای نمک نام این فاجعه را لذت مرهم بنویس همه چون هند جگر خوار به هم افتادیم جای این ننگ تو از حضرت مریم بنویس حال انگشت نما روده گشادان را خوب حال ما را به مثل زلزلهء بم بنویس با کنایه وسط اینهمه نامردی ها دزد سرگردنه را خواجهء محرم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 19:08
سیل میخواهیم اینجا سوی ما نم میرسد بیش میخواهیم اما سهم ما کم میرسد قطره ها میبارد از بالا بر این دریا ولی پای نه بر گونه گاهی یک دو شبنم میرسد شور شادی موج دارد بر دل هر بی دلی نوبت ما چون بر آمد کاسهء غم میرسد خنده را بردند چون پایان صف بودیم ما بزم اشک آمد یقین بر ما دو زمزم میرسد بزم عیش و عافیت گر کند می آید ولی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 19:08
ای که از راه وفا خانه به دل داشته ای کاشتم هر چه به دل جمله تو برداشته ای قاف دل را گذری بر قدم غیر نبود آمدی بردی و از خود علم افراشته ای نیست بر صفحهء دل حرف دگر جز غم عشق گر که این در سرت افتاد خوش انگاشته ای میچکد از وسط دیدهء ما قطرهء سرخ این همان است که در جام دل انباشته ای ای که با آمدنت رفت قرار از دل زار رفتی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 18:00
صدای عطسه گلهای سرما خورده می آید نوای هق هق یک بلبل آزرده می آید بهاران رفته از خاک زمین و خوب میدانم که فصل زردیِ گل با رخ پژمرده می آید پر از جغد است این آبادیِ غمگین نا آباد پرستو هم به این ویران سرا افسرده می آید قفس فریاد سرداده که بشکن ، بشکن این من را که از نایم نوای مرغ مادر مرده می آید تمام دستها زخم است و...
-
امام حسن ع
شنبه 24 آبان 1399 18:00
"گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است" غم تو سخت تر از روز فراق پدر است دشمنت ساکن امنی است که در خانه توست کرم اهل کرم گاه خودش دردسر است قاتل از نان تو سیر است و ز دستش لب تو تر شد و پیکرت از زهر جفا در شرر است دیده ام دید در آن طشت که زینب آورد پاره های جگرت را که ز هم ریش تر است زهر اندام تو را سوخت ولی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 17:59
جلوه ای کرد و رخش آفت جانم شد و رفت خنده ای کرد و غم هر دو جهانم شد و رفت دل دم آخرِ ساکن شدنش بود که عشق آمد و آمد و آمد ضربانم شد و رفت یک کرشمه به ره لطف عطایم فرمود خوب و بد صحبت او ورد زبانم شد و رفت پرده در پرده همه مهرِ نهان بود و شبی چون که شد غرق بلا ماه عیانم شد و رفت آن که یک شهر ز خیرات لبش سود گرفت برق...
-
امام حسین ع
شنبه 24 آبان 1399 17:59
با تو مستم با تو هشیارم عزیزم یا حسین بی تو بیمارم گرفتارم عزیزم یا حسین هر طپش در سینه ام فریاد هجر کربلاست هر طپش چون ابر میبارم عزیزم یا حسین سینه میسوزد ز هجران ، تربتت کو تا به اشک روی چشم و سینه بگذارم عزیزم یا حسین نسخهء درمان هر دردی که دارم خاک توست بر تو و خاکت بدهکارم عزیزم یا حسین درد از پا تا به سر دارم...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبان 1399 17:58
درد خوب است ولی لذت درمان بهتر هجر خوب است ولی میل به جانان بهتر من ندانستم از اول که چه میخواهی تو میکنم جان به فدای تو ، چه از جان بهتر
-
امام رضا ع
شنبه 24 آبان 1399 17:58
الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری پر از دلتنگی ام ، چیزی شبیه ساحل خشکم بگو ای موج جان افزا به این ساحل گذر داری؟ نه تنها صید خود کردی دل صیاد و آهو را جهان صید نگاهت میشود از بس هنر داری فقط یک دانه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:15
یارب از لوح دلم پردهء عصیان بردار از نهانخانهء دل آتش سوزان بردار هر چه غیر از سخن عشق بسوزان در من هر چه شوق است به جز شوق به جانان بردار #داریوش_جعفری
-
حضرت زینب س
جمعه 23 آبان 1399 15:14
پیغامبری رسالتت حجب و حیا تو زین اَبی و مادرت فخر نسا ای نوح سفینهء نجات دو سرا دست من و دامن تو در روز جزا #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:13
کو آن دلی که در تف دوران کباب نیست حالی کجاست تا که بگوید خراب نیست عمری پیاله های تهی را به هم زدیم غیر از سبوی چشم ، کسی را شراب نیست گفتا بخواب تا که غمت کم شود ز دل گفتم چنین مگو که مرا تاب خواب نیست هر دم شراره ای دگر از چرخ میخوریم باغ و بهار و گل همه غیر از سراب نیست ما را که روحمان همه در شعله ها گداخت باکی زِ...
-
حضرت زهرا س
جمعه 23 آبان 1399 15:12
اَلا ای چاه غم بسیار دارم دلی خون از فراق یار دارم ندارم شکوه از نامرد مردم ولیکن از در و دیوار دارم الا ای چاه بی یار و حبیبم پر از دردم سفر کرده طبیبم پس از زهرا همه آوایم این است غریبم وا غریبم وا غریبم الا ای چاه یاسم را بریدند گل و گلخانه را آتش کشیدند نه تنها سینهء زهرا که آنروز تمام تار و پودم را دریدند الا ای...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:12
شخصی که نوشت این مثل را از فضل پدر تو را چه حاصل بوده است به عصر خویش آنروز فرزانه و اهل علم و عاقل اما به زمانه ای که در آن معیار بشر به زر بگیرند این حرف حکیم قرن پیشین چرت است و چرند و حرف باطل ای کاش بیاید و ببیند امروز عناوین جهان را لاتانِ فریبکارِ کلاش از فضل پدر شدند فاضل گر فضل پدر به کنیه داری صدرالعرفا و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:11
حال ما خوب است اما بشنو و باور نکن گل سرودن را در اینجا بشنو و باور نکن در میان جمع میخندیم و تنها اشک ریز باطن خوش را به تن ها بشنو و باور نکن کوه ها را کنده ایم از بهر گنجی کم بها شور شیرین ، عشق لیلا بشنو و باور نکن تا گلو غرق هوس ماندیم در دریای نفس دامن پاک زلیخا بشنو و باور نکن تا والضًالین میخوانیم قرآن را فقط...
-
حضرت زهرا س
جمعه 23 آبان 1399 15:11
ای هلال قامتت ماه شب این انجمن دیده بگشا ، بر دلم با رفتنت آتش مزن خانه را غمخانه کردی ماه رخسار علی کاش برخیزی و رخسارت بپوشانی ز من دخترانت را به زیر چادرت خوابانده ام لیک در کارم گره افتاده با بغض حسن فاطمه این را شنیدم از لسان زینبت زیر لب میگفت با بغض گلوگیر این سخن هر کسی را خلعتی داده ست مادر ، پس چرا کشتهء...
-
حضرت زهرا س
جمعه 23 آبان 1399 15:10
هاله ای از ماه را بر روی دوشم میبرم آتشی افتاده از این , بر تمام پیکرم قامتم خم شد به زیر بار سنگین فراق بار سنگین خزان یاس نیلی منظرم التماسش کردم ای روح و روان بی من مرو رفت خاک غم نشاند از پای تا فرق سرم دست من در بند بود و طاقت دیدن نداشت چشم بست و بست زین ماتم به بندی دیگرم آه از آن وقتی که پشت در به اشک و آه گفت...
-
حضرت ام البنین س
جمعه 23 آبان 1399 15:10
آموختی بر خلق نوکر پروری را آموختیم از تو ولایت محوری را نامادری بودی و با لفظ کنیزی تغییر دادی راه و رسم مادری را با مقدمت بخشیده ای جانی دوباره برگ و برِ نخل رفیع حیدری را ماه آفریدی در میان آل هاشم ماهی که بنیان کرد زیبا منظری را مجنون مرید مکتب طفل تو باشد لیلا ز تو آموخت درس دلبری را بانو بکش دست نوازش بر سر ما...
-
حضرت ام البنین س
جمعه 23 آبان 1399 15:09
نامادری بودی ولی مادرترینی امّ الادب امّ الاسد شیرآفرینی هر چند امّ بی بنین گشتی ولیکن تنها تویی شایستهء امّ البنینی #داریوش_جمفری
-
حضرت معصومه س
جمعه 23 آبان 1399 15:08
تویی که از نفست لفظ یار شیرین است نگار گر که تو باشی نگار ، شیرین است قرار بوده از اول به هدیه جان بدهیم زمان بگو و مکان که این قرار شیرین است اگر بناست بمیرم برایتان ای عشق تمام عمر شود انتظار شیرین است قدم زدی به دیاری که شوره میبارید ز یمن مقدمتان شوره زار شیرین است غم از سرم به سر آمد شدم مدینهء غم اگر شوی به غمم...
-
امیرالمومنین ع
جمعه 23 آبان 1399 15:07
اَلا که از لب تو درِّ ناب میریزد عبادتی و ز نامت ثواب میریزد تو آفتابی و در پیشگاه مقدم تو حریم کعبه به پایت خراب میریزد به شوق نام بلندت موذن از بالا به پای ماذنه از دیده آب میریزد تمام برکت هستی ز یک اشارهء توست تویی که جان ز دمت بر تراب میریزد چگونه مدح تو گویم که از تو شخص خدا به پرده شان تو را در کتاب میریزد نگاه...
-
امام زمان عج
جمعه 23 آبان 1399 15:07
از راه میرسی و بشر شاد میشود عالم ز یمن مقدمت آباد میشود قفل حصار ظلم و ستم با کلید حق وا میکنی و حرُیَت آزاد میشود لنگر در این تلاطم عصیان بزن به خاک این خاک با تو ساحل امداد میشود آهی که بغض شد ، نفسی گر رسد ز تو بر پیکر سپاه ستم داد میشود تکیه بزن به بیت خدا ای بهار حسن با مقدمت خزان زده خرداد میشود خوش آن دمی که...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:06
نشستم با خدا در کنج خلوت گفت نام است این گرفتم راه وصل خوب رویان گفت دام است این میان شکر میگفتم خدا ، احوال ما دیدی؟ نشانِ توبه ام فرمود که ای نادان قیام است این نشستم شکوه سر دادم نگاهم بود بر هر سو نگاهم کرد با طعنه که نوعی از سلام است این؟ به هر راهی که رفتم نقد شیخی بود همراهم شدم حیران میان خیر و شر آیا کدام است...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:06
امشب از بیت علی شکل قمر معنا شد گهری آمد و معیار گهر معنا شد از دل کوه نمک طعم شکر معنا شد شب قدر آمده و قدر سحر معنا شد گوییا جلوهء ماه است که در قاب آمد این پسر جلوه ای از هیبت حیدر دارد حسن رخسارهء او از همگان سر دارد نه تبسم که به لب قند مکرر دارد محشری کرده به پا دست به محشر دارد صبر و آرام برای دل بی تاب آمد عرش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 آبان 1399 15:05
خوب اَند همه ولی تو چیزی دگری باران شده ای برای آبادگری آنگونه شدم خرابِ این حسن ، که نیست از دیدهء من چشمهء آبادتری باران شده ای ، شیوه ات آبادگری بین دگران مرا تو چیزی دگری چون قسمت من شدی چنان باریدی تا برد مرا سیل به کام دگری خوش خلقی و رنگ رنگ چیزی دگری آبادگری چنان که بیدادگری من با تو بریدم از سرای دگری از من...
-
انتظار بهار
دوشنبه 10 شهریور 1399 18:32
گفتند که میرسد بهاری دیگر پُرگل شود این دیار باری دیگر گل میکند این بهار آن شاخه حسن؟ یا وعدهء ما به انتظاری دیگر؟ داریوش جعفری
-
مدح امیرالمومنین ع
دوشنبه 10 شهریور 1399 18:31
خوانمت خورشید از جانم شرر بیرون زند گویمت چون بحر از چشمم گوهر بیرون زند هر کجا پا می نهم با یاد شور انگیز تو زیر پایم از زمین سرد زر بیرون زند این چه اعجاز است هر عاقل که می آید حرم واله و آشفته و مجنون ز در بیرون زند نخل از خاک زمین سهل است با مهر شما حتم دارم خوشه از قلب حَجَر بیرون زند مشرقِ حُسنِ تمامیِ دو عالم...
-
روزه و روضه
دوشنبه 10 شهریور 1399 18:30
ای منور ز فروغ تو مه انور هم مست عشق تو می و میکده و ساغر هم نه فقط مهدِ تو آغوش علی و زهراست میزند بوسه به حلقوم تو پیغمبر هم شامل عفو خدا گشت ز نامت آدم خانه داری به دل بوالبشر و داور هم خاندانم شده روزی خورِ احسان شما همه اجدادم و اولاد و پدر مادر هم نه فقط میخورم از سفره ی تو وقت حیات شافعم میشوی از روی کرم محشر...