-
امیرالمومنین ع
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:31
نزنم دم ز کسی جز دم سلطان نجف نکشم پای دل از سفرهء احسان نجف روز آغاز ، خدا نقش زده بر دل ما جان تو جان جهان بسته به جانان نجف لذتی در دو جهان هم قدِ بینایی نیست گر که بینی به جهان شوکت ایوان نجف نشود فاش کسی آنچه میان من و اوست پای جان است میان ، بر سر پیمان نجف رفع حاجات محال از منِ آلوده بخواه از منِ مست و خرابِ سگ...
-
امام حسین ع
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:31
از ازل در سر من میل تماشای تو بود داشتم هر چه به دل جمله تمنای تو بود آنچه در وقت نمازم کمرم را خم کرد سجده بر حق به سرِ تربت اعلای تو سرِ بازار جنون رفتم و دیدم با چشم عقل مجنون تو ، آشفته و شیدای تو بود عزت هر دو جهان بسته به اشک است حسین نم اشکی که روان جانب دریای تو بود این چه سری است ازل تا به ابد محتاجیم احتیاج...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:30
از زمین تا آسمان دیدم تو را نقاش را یک زمین تا آسمان فرق تو با نقاش را هر طرف نقشی نمایان بود از اعجاز و حسن هر طرف دیدم به جا نقش و رها نقاش را تیغ برّانی میان دیده و دل خانه کرد دیده میخواهد جدا ، دل هم جدا نقاش را چشم بستم از تمام نقشهای پیش رو دل سپردم هر کجا دیدم به جا نقاش را کفر می ورزند اینجا می پرستند از وفا...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:30
دو چشم خویش را بگشا ، سری بردار از بستر که زانو در بغل دارد ، به بالای سرت حیدر دو دستم بسته بود و ، دیده ام میدید نامردان گل یاس مرا کردند ، نیلی همچو نیلوفر یل خیبر شکن بودم ، شکستی قامت من را دلم دریایی از غم شد ، دو چشمم چشمهء کوثر به روی بسترت بانو ، گلاب سرخ میریزی ببین از ابر چشمانم ، بریزد دانهء احمر سری بردار...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:29
از آن زمان که چهرهء مادر عوض شده سه ماه میشود که برادر عوض شده آتش به درب خانهء ما رفت و دیده ام دید این که هیبت یل خیبر عوض شده هر گوشه ای به خانه نواهای ناله است شور و صفای خانهء حیدر عوض شده خون میچکد ز سینهء مادر خدا خدا انگار جای چشمهء کوثر عوض شده یک شب که آمدم به پرستاری اش ، به چشم دیدم که رنگ مادر و بستر عوض...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:29
بعد از نبی چون شیوه و باور عوض شد جای خسان با صاحب منبر عوض شد وقتی که جهل خلق جاری بود در شهر قدر جهال و جان پیغمبر عوض شد خرمهره ها گشتند بر مرکب نگین و معیارِ قدر و قیمت گوهر عوض شد در بین کوچه پیش چشمان حسن بود از ضرب سیلی چهرهء کوثر عوض شد در بود و آتش بود و حیدر دست بسته با ضربهء پا حالت مادر عوض شد زهرا به روی...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:28
ای روضه خوان تو روضه نخوان حال آه نیست ماه جمال فاطمه همرنگ ماه نیست امشب کنار مرقد شه بستری گذار آخر که حال مادرمان رو به راه نیست #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:28
تو را من دوست میدارم نمیدانی و میدانم نمیدانی که با دل در دلت ناخوانده مهمانم عجب رویای رنگینی میان سینه پروردم که پیش پای تو کردم فدا پا و سر و جانم به راه یک پری دادم تمام عمر شیرین را فداییِ پریزادی به شکل و فرم انسانم به هر ترفند بگشودم دهانت را به یک آری در آن حالی که میخواندی مرا همزادِ شیطانم نشستم بین چشمانت...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:27
در جنان بر فاطمه چون چشم پیغمبر گریست آسمان هم تیره شد از بس که بر کوثر گریست نیمه شب همراه نخل کهنه ای با سوز دل شکوه از مسمار کرد و فاتح خیبر گریست دید در دستان زهرا قدرت یک شانه نیست شانهء خود را عصایش کرد و چون مادر گریست روی نیلی زخم پهلو درد بازو چشم تار فاطمه با دردها بر غربت حیدر گریست ماذنه فریاد شد حی علی...
-
حضرت زهرا س
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:27
بدهکارم به آن بانو که حسن از آسمان دارد فضائل های انسانی به قدر کهکشان دارد بدهکارم به آن بانو که خلقت تا به پایانش به دل رشک از شکوه جایگاهش در جنان دارد بدهکارم به آن بانو که حق در روز وانفسا به پای حرمتش عفو و عطا تا بیکران دارد بدهکارم به آن بانو که جان خویش را نذرِ بقای دین و قرآن و امیر مومنان دارد همان بانو که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:26
قلبم ، نگاه من ، نفسم از برای تو چشمم تمام خاک شده زیر پای تو دل برده ای به عشوه و جان میکنی طلب جانی نمانده تا که نمایم فدای تو #داریوش_جعفری telegram.me/daruosh_jafari
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:26
کو محبت ، کو صداقت ، کو وفا ، عاشق کجاست سیل غم سر را گرفت ای ناخدا قایق کجاست راستی از سینه ها بار سفر را بست و رفت راست پنداران کجا رفتند کو صادق ، کجاست سجده ها سجاده ها بازاریابی میکنند می پرستند از خطا مخلوق را ، خالق کجاست سر ، سرای منطق و دل جای عشق است ای دریغ کس به جای خود ندیدم , عشق کو منطق کجاست بر که باید...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:25
مثل سربازی که پا از روی مین برداشته عشق هم پای از سرِ خاک زمین برداشته ما مسلمان اصول عشق بودیم ، از ازل رنج باعث شد که دل دست از یقین برداشته بس که نوش از این و آن داریم با نیش زبان کام ، دست از شهد و شیر و انگبین برداشته آینه رخساره را خوش مینماید ، ای عجب آینه دل را نمی بیند که چین برداشته اعتباری نیست بر این جامهء...
-
امیرالمومنین ع
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:25
امشب بر آن سرم که زنم دم ز نامتان مصحف گشوده ام که شوم هم کلامتان ای کعبه مفتخر ز تجلای گامتان پر شد سبوی جان خمارم ز جامتان ای عرش و فرش گشته به تو مبتلا علی آدم به نام نامی تو مبتلا شده خضر نبی ز مهر تو صاحب بقا شده دستی به نیل دادی و موسی رها شده تو مرتضی شدی که نبی مصطفی شده ای حامیِ جمیع همه انبیا علی عرش و تمام...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:24
غزل چشم تو از هر غزلی نازتر است دست من گر که تو باشی به غزل بازتر است گفته بودند که عشق است و گهی گونهء تر گونهء سرخ من از لحظه ی آغاز تر است خونجگر میشود آن عاشق شوریده و مست که به شعر و شرر و شور تو دمسازتر است ز آشنایان کهن راز و خبر آمده است با تو آن دیده که شد محرم و همراز تر است نگرفتیم از این پند اگر درس...رسید...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:24
روشنای روز را از مهر جاویدان طلب آب را از چشمه نه از چشمهء باران طلب عشق باران است گاهی ، گاه دردی سینه سوز حالتِ این حال , از مجنون سرگردان طلب راه را عشق است , اما عشق چیز دیگریست کعبه را بگذار و بگذر جلوهء جانان طلب پیشهء مردان تمامی خیر باشد ، یاد دار خیر را بر خویش و غیر ، از پای یک میزان طلب رفع حاجاتی که ما...
-
حضرت علی اکبر ع
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:24
شور دارم در سرم از یمن روی دلبرم ماه را باید ببینم یا که او را بنگرم ماه خود حیرانِ روی ماه نیکو منظرم اشبه الناس است این مولود با پیغمبرم گر چه عبدی روسیاهم گر چه مرغی بی پرم افتخارم این بود مست علیِ اکبرم دارم از امشب به سر شور و شراری بیشتر میخرم نازش ز ناز هر نگاری بیشتر از قدومش آمده در دل قراری بیشتر میدهد از او...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:22
از سفر آمد تمام حاصلم آمد و شد حاصل من قاتلم از سفر آمد پرستو غرق خون پاره پیکر زخمی و تن لاله گون در حمایت از تبار فاطمه کرده جانش نثار فاطمه آمدی بابا فدای پیکرت سر زدی بر دختران مضطرت ای مدافع از حریم فاطمه ای شهید راه ماه علقمه قلب زینب را تو خوش کردی پدر جان بابا زینبت را هم ببر داغ بر قلب رقیه کاشتی بر دل زهرا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:22
نشسته ای به میانِ دل از شکاف دلم نشسته ام به هوای تو در مصاف دلم نشسته ای به میان دل و به شوق وصال تمام قامت من رفته در طواف دلم ز بس که از تو سرودم به پاکی ات سوگند عبیر میچکد از حلقهء مطاف دلم تمام سینه هوای تو را گرفته و عشق نمیدهد به هواخواهی ات کفاف دلم نهان ز هر چه نگاه است دلبری داری دو چشم من شده جاری به...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبان 1399 21:21
آبادیِ رنجم دلِ آباد ندارم غمنامهء دردم ورقی شاد ندارم تا قاف فلک بغض گلو شاخه کشیده در سینه ولی قدرت فریاد ندارم آزادترین مرغ غزلخوانم و جایی جز بام و برِ خانهء صیاد ندارم آن کهنه عروسم که در این حجلهء محزون چشمی به طربخوانیِ داماد ندارم هر دوره که دیدم همه در آذر و دی بود ای عمر مگر گرمیِ خرداد ندارم شیرین شعف حیِّ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:31
رمضانی ست درونم که ز پا تا دلِ سر کردم از هر چه به جز حضرت معشوق حذر گر نیالوده ام این دست و دل و دیده به غیر ترس دارم نرسم بر درِ معراج سحر کیست کو گشته عیانش چو رود دم به فرود به فرازی بکند بازدمش میل سفر شیخ و زاهد همه رفتند سوی کعبه ولی ما نشستیم به میخانه ی ارباب هنر تا به دیدار جمال تو نشستم ای دوست نبرم منتی از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:31
بستم از بی حاصلی با بیدلان پیمان به سهو پای این پیمان نشستم تا ورای جان به سهو تا کمر ماندم به گِل در این خطاکاری ، چرا؟ اینچنین دل را ندادم در گِلِ خوبان به سهو خنده میکارم به کام این و آن هر آن به عمد میروم در انزوای خویشتن گریان به سهو ورشکسته مانده ام در گیرودارِ دادها ای فلک یکبار هم دادِ مرا بستان به سهو حاجیان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:30
به بهانه شب تولدم و شب زیارتی ارباب
-
امیرالمومنین ع
سهشنبه 27 آبان 1399 20:30
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب روشنی داری به عمق سینه هامان بی نقاب مهر تو جاری به دشت سینه های خشک شد مهر تو دریای رحمت بود از عهد سراب باده ای،آبی،شرابی،بحر جان افزا تویی دیگران در پیشگاه تو سرابند و حباب ای خرابی ها همه آباد از اعجاز تو بیشتر از این خرابم کن خرابم کن خراب گر خدا خوانم تو را کفر است ، پس میخوانمت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:28
نا نوشته ها: سالها دور از فرح ماندیم و غم نزدیک ماست صبح درد و شام هم رنج و الم نزدیک ماست آب کمیاب و حرامِ چشم ما رویای خواب سیم سهمِ سوگلی ها گشت و سم نزدیک ماست دائما یکسان نباشد حال دوران ، قصه نیست گاه جور و گاه هم ظلم و ستم نزدیک ماست سنگ خارا بهت زد زین سخت جانی بس که دید تیشه با دم تیر هم با بازدم نزدیک ماست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:26
نگاهی کو که بیند خلوت تنهایی ما را غم و درد و جنون و قصهء رسوایی ما را نوایی نیست ، سازی نیست ، صوت دلربایی کو؟ به عالم پر کند اشعار بی پروایی ما را انیس خلوت خویشیم و با خود مست و مخموریم یکی نقدی نمی بخشد سرِ سودایی ما را بیا بنشین میان جان تو هم مهمان من باشی مگر ساحل شوی این دیدهء دریایی ما را به جان دیده ام دیدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:26
بداهه روی صورت چند وقتی هست تارهایی سفید میبینم شور و حال جوانی خود را همه را ناپدید میبینم به سرم شوق سَرو ماندن هست به دلم میل کوهکن بودن هر چه در نای من گذشتِ زمان ناز کرد و دمید ، میبینم دیگر از ادعا گذر کردم ناتوانم ضعیف و رنجورم لرزه هایی به پا نشسته و دست همچنان شاخ بید میبینم آب از سر گذشته ، رفتنی ام توشه ام...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:25
با تو بیزارم از این زاری و بیزاری ها بی تو بیمارم و بیچاره ز بیماری ها دام رخسار تو بند است به پای دل من بی تو مهجورم و در بندِ گرفتاری ها ای سراپای وجودت همه اعجاز ، بیا ختم کن قائلهء ظلمت و مکّاری ها تا به کی حرف سوالی که تو کی می آیی تا به کی شب همه شب ظلمت و بیداری ها صبح ما کی ز سر لطف عیان میگردی دیده کم سو شده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:25
نا نوشته ها: نسیمی جانفزا گهگاه از کوی تو می آید سلامی هم ز ما از جان و دل سوی تو می آید اگر مهجور و نالانم اگر چشم تری دارم زلال اشکهایم از دل جوی تو می آید به چشم عاشقان سوگند هنگام پریشانی که این آشفته حالی هایم از موی تو می آید ز هر حسنی که میبافم غزل یک فال میگیرم به فال تلخ فنجان پشت هم روی تو می آید به اخم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 آبان 1399 20:23
برای خلق زیبایی هزاران فوت و فن دارم غزلهایی به شیرینیِ گفتار کهن دارم ز لحن ام عشق میبارد ز کامم شهد میریزد کلامی هم به طعم دانه های توت کن دارم تک و تنها قلم میرانم و با خویش میخوانم نه میل انجمن دارم نه جا در انجمن دارم در این غوغای پوشالی به کس دل را نمی بندم نه سودایی به شیرین و نه میل کوهکن دارم نمبدانم چرا ؟...