بعد از نبی چون شیوه و باور عوض شد
جای خسان با صاحب منبر عوض شد
وقتی که جهل خلق جاری بود در شهر
قدر جهال و جان پیغمبر عوض شد
خرمهره ها گشتند بر مرکب نگین و
معیارِ قدر و قیمت گوهر عوض شد
در بین کوچه پیش چشمان حسن بود
از ضرب سیلی چهرهء کوثر عوض شد
در بود و آتش بود و حیدر دست بسته
با ضربهء پا حالت مادر عوض شد
زهرا به روی بسترش خونابه میریخت
حال و هوای خانه هم دیگر عوض شد
آه و فغان و ناله بود و اشک و زاری
حتی توان از پیکر حیدر عوض شد
پیوسته ظلم از کوچه شد تا بین گودال
پیکر به روی خاک و جای سر عوض شد
بالای گودالی بنیّ گفت و میدید
جای لبش با تیغهء خنجر عوض شد
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh