تنها به زیر نور ماهم بی تو تنها من
سنگ صبور خویشم و همراه غمها من
در انتظار صبح وصلت مانده ام...آیا؟
می آیی از ره یا شوم مانوس شبها من
در کوچه سار عشق خواندم قصه ی مجنون
دلخون تر از او مانده ام در هجر لیلا من
آواره تر از باد میگردم به دنبالت
آواره در هر کوی و برزن دشت و صحرا من
تو یوسف کنعان قلب زار من باشی
یعقوب زارت میشوم حتی زلیخا من
محتاج لمس یک نگاهت هر چه مجنون است
لیلا زلیخا مریم و هاجر مسیحا من
رسواترین دلبرده از دلهای عالم تو
رسواترین دلداده ی دلهای رسوا من
این دردهای زخم هجران را مداوا کن
آه ای غریبه آشنا شو آشنا با من
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
متن فتوای من و شیخ و شهنشاه و غلام
مفتی و راهب و شاعر...نظر خاص و عوام
غیر از این نیست...اگر دل بِبَری دل ندهی
مثل قتل است...حرام است حرام است حرام
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
از بهر نماز همچو مرغ سحری
در گوش فلک اگر کنی نغمه گری
از دست تو خلق گر که در آزار است
از فاحشه های شهر بد نام تری
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
در انزوای شب بیا...خدای را صدا بزن
و بشکن این سکوت را...نوای آشنا بزن
صیام از ره آمده...ضیافتی به راه شد
ز جای خیز و عشق را...صدا به ربّنا بزن
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
آتش به آتش میزنم آتش به سیگار
دل هم در آتش دارم از آن نازنین یار
از این یکی دست و از آن یک هم کشیدم
آه این کشیدنها ندارد غیرِ آزار
از دست این سیگارها و یار زیبا
چیزی نصیبم نیست جز یک قلب بیمار
هم از تو در آزارم ای سیگار خوشرو
هم یار دارد با جمالش میل آزار
با هر کدامش دست دادم...دل سپردم
ناگاه با دل آمدند اینان به پیکار
از در به در انداختم تک تک ولیکن
از پنجره با مکر می آمد به هر بار
این آمدنها مشکل بیچاره دل بود
از دست دل اینگونه ام زار و گرفتار
باید فراری باشم از دست دل خویش
این لکّه ی در سینه این روباه مکّار
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
وقتی که تصویر تو در رویا کشیدم
دست از همه هستی خود یکجا کشیدم
پای همان تصویر تو افتادم از پا
بر احترامت نعره ی برپا کشیدم
از بس که زیبا دیدمت بی خود نشستم
نقشی ز بید و سرو و هم افرا کشیدم
تو خوبتر از ماه بودی یا نبودی
کاری ندارم چون ترا زیبا کشیدم
ای مظهر حسن خیالم کاش بودی
جای تو میدیدی فقط گل را کشیدم
دیدم توّهم خانه ای از توست در من
بیرون شدم از وَهم و از تو پا کشیدم
دستم به سیگاری رسید و دست از تو
همراه دردی هر دو را تنها کشیدم
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
دست باید برد گاهی بر لب جامی که نیست
یا بگیری تنگ در آغوش اندامی که نیست
گاه باید منزوی شد گوشه ی دنج سکوت
یا که دل را داد بر آن یار خوشنامی که نیست
گاه باید تر کنی از آب باران گونه را
گاه از باران رَوی در زیر آن بامی که نیست
روزگاری میرسد کز آشنا باید برید
رفت کنجی در پناهِ دست اقوامی که نیست
لحظه هایی هست چون مادر کنار طفل نیست
سیر میسازند او را جای آن مامی که نیست
نوکر و خادم نداری آستین بالا بزن
رفع حاجتهای خود کن جای خدامی که نیست
نیستها را میشود با همتی خوش هست کرد
نیستها را هست باید کرد مادامی که نیست
نیستی چون بی سرانجام است هستی پیشه کن
هست را پنهان مکن در پشت الهامی که نیست
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
گره به کار...اگر شدی بدان که استجب لکم
هزارها تو دیده ای نشان که استجب لکم
اگر که باورت شده به جز منت پناه نیست
بیا و نام من بخوان..بخوان که استجب لکم
#داریوش_جعفری
telegram.me/Jafari_daruosh
وقتی نباشی حال من بد میشود حتماً
یکسر خیالت از سرم رد میشود حتماً
در کوچه ی یادم ترا هر گاه میبینم
اشکم به راه دیدنت سد میشود حتماً
بغض گلوگیری کنارم گاه گاهی هست
این بغضها هم اشک ممتد میشود حتماً
ده درصد از من وقف من...باقی برای توست
باقی...زمانی ضرب در صد میشود حتماً
دلداده وقتی شیخ هم باشد...نباشی تو
از سجده بیرون رفته مرتد میشود حتماً
تو دوست باش و با دلم قدری مدارا کن
با دوستی مهرت مشدّد میشود حتماً
شاهد ز غیب آمد که شعرم حرف واهی نیست
با دوست چوپان مثل احمد میشود حتماً
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari