اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امیرالمومنین ع

امشب بر آن سرم که زنم دم ز نامتان

مصحف گشوده ام که شوم هم کلامتان

ای کعبه مفتخر ز تجلای گامتان

پر شد سبوی جان خمارم ز جامتان

ای عرش و فرش گشته به تو مبتلا علی



آدم به نام نامی تو مبتلا شده

خضر نبی ز مهر تو صاحب بقا شده

 دستی به نیل دادی و موسی رها شده

تو مرتضی شدی که نبی مصطفی شده

ای حامیِ جمیع همه انبیا علی



عرش و تمام لوح و قلم بیقرار تو

شمس و ستاره ها و قمر در مدار تو

تو مظهر خدایی و او در کنار تو

اسلام ناب زنده شد از ذوالفقار تو

اذن عروج شخص نبی بوده یا علی



پا بر حرم زدی و ز تو خانه خانه شد

آشفته زلف اهل نظر با تو شانه شد

مقصد تویی طواف حرم هم بهانه شد

نامت میان جان شده و جاودانه شد

ای رفته از زمین خدا تا خدا علی



در خانه آمدی که شوی هم کلام حق

ساقی شدی به خلق دهی می ز جام حق

از جنس آدمی و مرامت مرام حق

ای بر تو و تبار شریفت سلام حق

تو با خدای لم یزل و اوست با علی



خلقی ز خُلق تو به جنون از رهِ خرد

بعد از خدا تویی احد و حُسن تو سند

دست خدا شدی و خدا را شدی اسد

هر کس که خواست با خودِ رب آشنا شود

باید شود به مسلک تو آشنا علی



از ابتدای کار جهان با خدا تویی

دست مدد برای همه انبیا تویی

بر اقتدای خلق جهان مقتدا تویی

در کار بندگیِ خدا انتها تویی

حسنت فزونتر از همهء ماسوا علی



ساقی شدی که خلق شود از تو جرعه نوش

رزق یتیم و پیر جذامی کشی به دوش

ناطق تویی به محشر و عالم همه خموش

آقا شده ز سفرهء مهرت رطب فروش


خوانَد تو را زمین و زمان یک صدا علی


#داریوش_جعفری 


telegram.me/jafari_daruosh

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.