-
داریوش جعفری
پنجشنبه 19 مرداد 1396 13:33
من مست تو و تو مست جام دگران من محو تو و تو محو نام دگران این را که من و توییم عالم داند من سوخته از تو و تو خام دگران #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
شنبه 14 مرداد 1396 12:57
از ظهر تا عصر بلا بال و پرش ریخت می را خدا با دست خود در ساغرش ریخت تا بانگ هل من ناصرش ایراد فرمود همراه حلق اصغرش چشم ترش ریخت وقت اذان حی علی خیرالعمل گفت نای اذان گوی علی اکبرش ریخت در پیش رویش قاسم احلی من عسل گفت جامش شکست و بوی مشک وعنبرش ریخت باران چکید و قطره قطره آب... نایاب دستان و چشم و آب و هم آب آورش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 فروردین 1396 15:57
ای که بدون نام تو...درد دوا نمیشود وی که بدون ذکر تو...زخم شفا نمیشود حمد فقط سزای تو...سجده فقط به پای تو جز تو کسی که لایقِ...حمد و ثنا نمیشود زنده ی تا ابد تویی...هم احد و صمد تویی لم یلد و وجود تو...جزءِ فنا نمیشود ای همه میل جان و تن...ای نی و نای این بدن نایِ نیِ وجود من...بی تو نوا نمیشود مهر تو مایه ی...
-
داریوش جعفری
پنجشنبه 24 فروردین 1396 15:56
خانه ی فاطمه امروز تماشا دارد تحفه ای از طرف عالم بالا دارد سجده ی شکر علی دارد و این...جا دارد پس از این خون خدا زینب کبرا دارد کوثر جان نبی کوثر دیگر آورد همسر شیر خدا فاطمه دختر آورد رونق خانه ی زهراست سر و جان به فداش اولین دختر مولاست سر و جان به فداش کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش شاهد غربت باباست سر و جان به...
-
داریوش جعفری
پنجشنبه 24 فروردین 1396 15:55
بی تابم و بیمارم از بیداد رخسارت هر شب پریشان خاطرم با یاد رخسارت میگردم اما نیستی هر چند می آید در هر کجا بر گوش جان فریاد رخسارت ویران شدم از پرده بیرون شو تجلی کن آباد کن ویرانه را... آباد رخسارت انگار خالق رنگهای بی بدیل داشت در پای بوم و نقشه ی ایجاد رخسارت عاشق کشی افسونگری ویرانه سازی ها یک نقطه از تشریح...
-
داریوش جعفری
پنجشنبه 24 فروردین 1396 15:54
جایی که اعتبار گدا فرق میکند حتماً اصول جود و سخا فرق میکند در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه با آفتابْ...نوعِ عطا فرق میکند ما ریزه خوارِ سفره ی احسان حیدریم پس نحوه ی ارادت ما فرق میکند حقِ کتاب و آل نبی چون ادا نشد بغض نبی و رنگ کسا فرق میکند وقتی ملیکه ای ز زمین میشود جدا یعنی که حکم وطرح قضا فرق میکند این روزها که حال...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 23 فروردین 1396 23:23
هر نقطه ز آیه های کوثر میسوخت دروازه ی وحیِ حیِّ اکبر میسوخت از خانه ی وحی شعله بالا میرفت جبریل میان شعله ی در میسوخت از آتش کینه ای که برپا شده بود در عرش دلِ خون پیمبر میسوخت زهرا به میانِ خانه...در در آتش اما جگر فاتح خیبر میسوخت ام الحسنین و مادر زینب؟... نه مصداق ترین واژه ی اطهر میسوخت ز آنروز نود بار به هر...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 23 فروردین 1396 23:22
باز امروز هوای دل من طوفانیست ابر چشمان سیاهِ غزلم بارانیست باز دلتنگ هوای تو شدم میدانی؟ که به دنبال تو کارم همه سرگردانیست هر طرف می نگرم ردّ و نشانی از توست هر طرف از تو دو صد کشته و صد قربانیست صبح شنبه زدم از خانه برون در پیِ تو هفته ای رفته و از تو خبری گویا نیست تا به کی فال بگیرم که تو کی می آیی؟ تا به کی رنگ...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 23 فروردین 1396 23:21
یاد ایامی که اجر و اعتباری داشتیم روز روزِ روشن و شب شامِ تاری داشتیم روزها با هم کنار هم به خوبی می گذشت شب به یاد روزها شب زنده داری داشتیم یاد باد آن روزگاران یاد باد ایام خوش روز و شب ها با محبت روزگاری داشتیم از هجوم دردها آوای خوش می ساختیم تا شفای دردها با هم قراری داشتیم یاد ایامی که در زردِ خزان و سوزِ برف...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 23 فروردین 1396 23:20
مرگ من بود دمی کز تو خبر آوردند به همه عضو تنم درد و شرر آوردند من همان روز ز جان دست کشیدم که اینجا تحفه...پیراهنی از راه سفر آوردند عزت آل علی کو که بر این خاک نبی خواهری خم شده با دیده ی تر آوردند خم به ابرویِ منِ امّ بنین هیچ نبود به زمانی که غم مرگ پسر آوردند لیک بشکست قدم کز سفر کرببلا به مدینه خبر از نیزه و سر...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 23 فروردین 1396 23:19
هیچ نسلی همتراز عترت پاک تو نیست هیچ درکی وسعتش هم سطحِ ادراک تو نیست عالمان و عارفان را نیست فتوا غیر از این کافر محض است هر کس سینه اش چاک تو نیست دست ما کوتاه و انگور ضریحت اوج اوج بینوا آنکس که دستش بسته ی تاک تو نیست سرو هم بی سایه باشد با همه آزادگی گر که شاخ و برگ او از جنس خاشاک تو نیست اشک و آه و ناله ات تنها...
-
داریوش جعفری
شنبه 7 اسفند 1395 12:55
بردی به هوای خود مرا،باکی نیست کشتی و کسی ز کار تو شاکی نیست این کشتن و زنده کردنت غیرِ مسیح ولله که کار آدم خاکی نیست #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
شنبه 7 اسفند 1395 12:55
افتاده به پای من طنابی که مپرس درگیر شدم به بخت خوابی که مپرس جانم شده مهمان عذابی که مگو دارم به اجل میل شتابی که مپرس #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
شنبه 30 بهمن 1395 22:12
جایی که اعتبار گدا فرق میکند حتماً اصول جود و سخا فرق میکند در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه با آفتابْ...نوعِ عطا فرق میکند ما ریزه خوارِ سفره ی احسان حیدریم پس نحوه ی ارادت ما فرق میکند حقِ کتاب و آل نبی چون ادا نشد بغض نبی و رنگ کسا فرق میکند وقتی ملیکه ای ز زمین میشود جدا یعنی که حکم وطرح قضا فرق میکند این روزها که حال...
-
داریوش جعفری
شنبه 30 بهمن 1395 22:11
هر نقطه ز آیه های کوثر میسوخت دروازه ی وحیِ حیِّ اکبر میسوخت از خانه ی وحی شعله بالا میرفت جبریل میان شعله ی در میسوخت از آتش کینه ای که برپا شده بود در عرش دلِ خون پیمبر میسوخت زهرا به میانِ خانه...در در آتش اما جگر فاتح خیبر میسوخت ام الحسنین و مادر زینب؟... نه مصداق ترین واژه ی اطهر میسوخت ز آنروز نود بار به هر...
-
داریوش جعفری
جمعه 15 بهمن 1395 22:02
خانه ی فاطمه امروز تماشا دارد تحفه ای از طرف عالم بالا دارد سجده ی شکر علی دارد و این...جا دارد پس از این خون خدا زینب کبرا دارد کوثر جان نبی کوثر دیگر آورد همسر شیر خدا فاطمه دختر آورد رونق خانه ی زهراست سر و جان به فداش اولین دختر مولاست سر و جان به فداش کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش شاهد غربت باباست سر و جان به...
-
داریوش جعفری
شنبه 9 بهمن 1395 21:11
ای که بدون نام تو...درد دوا نمیشود وی که بدون ذکر تو...زخم شفا نمیشود حمد فقط سزای تو...سجده فقط به پای تو جز تو کسی که لایقِ...حمد و ثنا نمیشود زنده ی تا ابد تویی...هم احد و صمد تویی لم یلد و وجود تو...جزءِ فنا نمیشود ای همه میل جان و تن...ای نی و نای این بدن نایِ نیِ وجود من...بی تو نوا نمیشود مهر تو مایه ی...
-
داریوش جعفری
جمعه 8 بهمن 1395 19:43
پیش عاشق جگر شعله ورت را رو کن پیش دل سوختگان چشم ترت را رو کن عاشقی صحنه ی رزم است در این جولانگاه گر که تو مرد نبردی سپرت را رو کن این تو و نقشه ی این نقش هزاران استاد صفحه ی سینه بگیر و هنرت را رو کن آتشی کرده بپا شمع...تو پروانه بشو دلِ آتش بزن و شور و شرت را رو کن شعله ای از دل این شمع به پر گیر و بِبَر طرح...
-
داریوش جعفری
جمعه 8 بهمن 1395 19:01
به پای ناز نگارم نیاز یادم رفت دوباره پاسخ زیبای ناز یادم رفت چنان تمام حواسم فراق با خود بُرد که صبح وصل رسید و نماز یادم رفت #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
جمعه 8 بهمن 1395 19:00
آشفته ی زلف یار را شانه چه کار پروانه ی گرد نار را لانه چه کار با ما سخن از عمارت شیخ مگو ویران شده ی نگار را خانه چه کار #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
جمعه 8 بهمن 1395 18:59
محکومِ به چوبِ دار...بی جان بهتر پروانه ی بی نگار... سوزان بهتر میخانه و بتخانه و مسجد بی دوست هر چند که برقرار... ویران بهتر #داریوش_جعفری @daruosh_jafari
-
داریوش جعفری
سهشنبه 28 دی 1395 05:26
سوره ی دردم مرا امدادها بی فایده ست تیره چشمم سبزیِ شمشادها بی فایده ست رنج ها دارم از این بد گردشی ها،خسته ام شهرمان قاضی ندارد دادها بی فایده ست بسکه خوردم سیلی از دست زمخت روزگار سخت گشتم ای فلک،بیدادها بی فایده ست مستمری در خزانم بی بهارم سرد و زرد ای بهار آرزو این بادها بی فایده ست من که شیرین نیستم بیخود مگو...
-
داریوش جعفری
جمعه 24 دی 1395 15:57
دانه ی مهرت به دل شد در نهان آمیخته شعله ای هم از تو در پی شد به جان آمیخته از حریمت قبله گاهی ساختم در قلب خویش شور عشقت شد به جانم بی امان آمیخته آتشی بر پا نمودی بین دو دریای آب این شرر شد با دل اهل جهان آمیخته تا نظر بر گنبدت کردم دلم از دست رفت خون دل شد تازه با اشک روان آمیخته تشنه لب در زیر تیغ و نیزه جان دادی...
-
داریوش جعفری
جمعه 24 دی 1395 15:54
پشت حصار این دل شیدا کمین داری من قله ی تردید و تو پیک یقین داری میخواستم احیاگر قلب تو باشم لیک دیدم که تو دست شفا در آستین داری من داغ بر دل دارم از عشقِ تو،اما تو داغی شبیه داغِ من رویِ جبین داری راهی برای کس میان قلب سنگت نیست گویا به دور سینه ات دیوار چین داری بشکن حصار سینه را دیوار بیهوده ست وقتی درون سینه قلبی...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 7 دی 1395 22:49
بستر خود را به راهِ موج خون انداختیم عقل را یکباره در دشت جنون انداختیم دست از دامان دل دزدیده و بی واهمه قصه ی فرهاد را در بیستون...انداختیم این غزال خوش خرامِ زندگانی را ز جهل فخر کردیم و ز رفتن...شیرگون انداختیم بعد از ایام بلندی تازه فهمیدیم ما پرچم عشق و جنون را واژگون انداختیم هر کسی در سینه اش دل بود و دم از...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 24 آذر 1395 22:16
چیست این من که به جان منِ ناچیز افتاد که آفتی گشته؛ به تن چون تبری تیز افتاد نور خورشید و جهان سبز و زمین خرم و شاد من از این من گذرم جانب شبدیز افتاد عالمی دست به دست از پیِ آبادی خویش کار من با منِ خودخواهِ بدِ حیز افتاد بخت بد بین که به هنگام شکوفاییِ گل رهم از دست منی اّت سوی پاییز افتاد هر که گلخنده به لب دارد و...
-
داریوش جعفری
پنجشنبه 18 آذر 1395 22:41
ای دل که جز غم او...کاری دگر نداری او را غمی ست دیگر...گویا خبر نداری تکرار کار باطل...چیزی به جز جنون نیست او نیست با تو و تو...ز آن دست بر نداری تا صبح روز محشر...بیدار گر که باشی آه ای قلندر شب...با او سحر نداری اینجا به جز خزان نیست..اینجا گلی نروید این خاک شوره زار است...اینجا ثمر نداری روزت چو شام تار و...شامت...
-
داریوش جعفری
شنبه 13 آذر 1395 16:21
در طالع من جز غم هجران اثری نیست گویا شب این فاصله ها را سحری نیست بیمار کسی هستم و این درد الهی ست گفتند دوا بهر تو جز چشم تری نیست سرکرده ی بیچاره ترین منتظرانم بیچاره تر از من سر کویش نفری نیست برخیز و ببین حضرت دلدار نهانی خالی ز هوای تو به عالم که سری نیست از بسکه چکاندیم از این دیده غمت را از ما اثری مانده بجز...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 10 آذر 1395 11:54
اینروزها دارد زمین بوی خراسان شد آسمان هم خادم کوی خراسان هر کس گره دارد به کارش دست دارد امروز و هر روز دگر سوی خراسان خیل ملک جاروکش صحن و رواقِ خورشید هشتم ماه دلجوی خراسان اختر ببین با شوق آمد تا که شاید خادم شود در برج و باروی خراسان اعجاز کرد و شهره شد بر هر دو عالم تصویر و یاد و نام آهوی خراسان یکبار دیگر از...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 10 آذر 1395 11:53
غزل چشم تو از هر غزلی ناز تراست دست من گرکه تو باشی به غزل بازتر است گفته بودند که عشق است و گهی گونه ی تر گونه ی سرخ من از لحظه ی آغاز تر است خونجگرتر شود آن عاشق شوریده و مست که به شعر و شرر و شور تو دمسازتر است ز آشنایان کهن راز و خبر آمده است با تو آن دیده که شد محرم و همراز تر است نگرفتیم از این پند اگر...