-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:13
آزرده تر از روح گنهکارانیم طوفان زده ایم و ظاهرا طوفانیم بر دام معاصی همگی دربندیم تا چند در این دام خطا درمانیم یارب سببی ساز که چون خاک کویر لب تشنهء قطره قطرهء بارانیم گفتی که دو روز است جهان گذران صاحب تویی و ما همگی مهمانیم هر جا که نفس بود تو آنجا هستی حاضر همه جا هستی و ما پنهانیم رزاق تمام خلق تو...حیف که ما...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:11
اللهم عجل لولیک الفرج مجنون شدن دور از رخ لیلا عذاب است دیروز و هم امروز و هم فردا عذاب است با اعتقاد این و آن کاری ندارم بی تو تحمل کردن یلدا عذاب است #داریوش_جعفری
-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:10
اللهم عجل لولیک الفرج مجنون شدن دور از رخ لیلا عذاب است وامق نبیند صورت عذرا عذاب است از صد زلیخا هم بپرسی باز گویند یلدا بدون یوسف زهرا عذاب است #داریوش_جعفری
-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:09
صبح است و نسیم عشق بر جان ریزد از قاب اذان نوای ایمان ریزد برخیز که از روح خدا شبنم عشق بر دامن سبز صبح خیزان ریزد #داریوش_جعفری
-
تک بیت
سهشنبه 1 دی 1394 00:07
سیصد و شصت و چهارم شب به سر شد بی رخش باز هم یلدای دیگر آمد و معشوق نیست
-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:06
آخرین جام از می مهرولایت بازشد بانگ ساقی درهمه عالم طنین انداز شد ربناخوانیدوشکرحضرت حق راکنید موسم سرداری صاحب زمان آغازشد #داریوش_جعفری
-
داریوش جعفری
سهشنبه 1 دی 1394 00:04
تا به کی از تو و از فاصله ها باید گفت؟ تا به کی از تو و آن زلف رها باید گفت؟ تا به کی رنج فراق رخ تو باید برد؟ تا به کی شور غزل را به نوا باید گفت؟ بس کن این فاصله را پرده ز رخسار بگیر کاسهء صبر سر آمد به کجا باید گفت؟ شمع سوزان غم هجر توام...آب شدم تا به کی قصه به صد رنج و بلا باید گفت؟ جگرم سوخت ز بس بیخبر از حال...
-
داریوش جعفری
پنجشنبه 19 آذر 1394 23:33
به محراب دو ابرویت ادا کردم نمازم را ز بعد از حمد اول سوره خواندم دوستت دارم
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 18 آذر 1394 20:05
هیچکس از حال ما شوریدگان آگاه نیست صد هزاران یار داریم و یکی دلخواه نیست خیل مشتاقان یوسف جملگی در انتظار چشمها در راه اما یوسفی در راه نیست رنگ شب را تیره کرده صورت ابر سیاه هر چه میبینم نشانی از فروغ ماه نیست کوچه ناهموار و ره نا امن و شب تاریک لیک در نظاره جمله یاران و یکی همراه نیست بر سر دروازهء دل حک شده با خط...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 18 آذر 1394 20:04
بندهء دولت آن زلف کج و مِشکینم تا که جان هست بر این کیش و همین آیینم با اشارات نظر برده دل و دین از دست گر چه شاه سخنم بر در او مسکینم همه شب دست دلم بسته به آن زلف دو تاست همه دم مست رخ و خال لب شیرینم از ازل معتکف صورت آن مهرویم تا ابد شاعر آن صولت آهنگینم قبلهء قلب من دلشده رخسارهء اوست نیست ممکن که جز او یار دگر...
-
داریوش جعفری
یکشنبه 8 آذر 1394 15:46
دوباره از تو نوشتم حکایتی موزون دوباره از قد و قامت و گونه ای گلگون قلم به دست گرفتم ز چشم بنویسم از آن کمان دو ابرو از آن لب میگون تو آن حلاوت عشقی که بر دلم داری کنار مهر و وفایت شرار روزافزون همیشه با توام و عاشقانه میبارم و یاد بحر وفایت دو دیده ام جیحون دوباره یاد تو کردم دوباره بالاجبار فغان و ناله و آه و ترانه...
-
داریوش جعفری
دوشنبه 25 آبان 1394 16:44
دوباره گشته ام از یادمان تو لبریز و خاطرات نجیبت به گریه دست آویز تو از طلوع بهاری شکوفه بارانی من از غروب خزانم و خش خش پاییز تو آب جاری و پاکی تو نم نم باران منم دو چوبهء خشک مترسک جالیز نه غیر مانده برایم نه خویشتن دارم تمام من تو شدی و شدم ز تو لبریز بگو بگو تو چه هستی تو ای الهه ی حسن خدای جاذبه ای یا سحاب...
-
داریوش جعفری
یکشنبه 17 آبان 1394 17:47
یااباالفضل ع تیر زد دشمن به مشکت تا بمانَد تشنگی شد تهی مشک و جهانی زین سبب سیراب شد داریوش جعفری بداهه 17/8/94
-
داریوش جعفری
یکشنبه 17 آبان 1394 17:46
از نگاه مهربانت مهرها آمد پدید وز جمال همچو ماهت ماه ها آمد پدید ناله ای کردی ز جان ادرک اخا گفتی سپس نی نوایی زد ز داغت نینوا آمد پدید تا عمود کین ز بالا بر سر پاکت نشست ماهِ منشق از همان فرق دو تا آمد پدید دست دادی چشم دادی جسم دادی بهر یار از وفای اینچنین درس وفا آمد پدید خون پاکت تا که جاری شد میان نخلها در کنار...
-
داریوش جعفری
یکشنبه 10 آبان 1394 07:39
چندیست بهاری شده ام میبارم افتاده هزارها گره در کارم از توست تمام دردهایم اما ای عشق هماره دوستت میدارم داریوش جعفری
-
داریوش جعفری
شنبه 9 آبان 1394 22:05
دردیست عجیب در تمام بدنم که آزرده شده تمام اجزاء تنم ترسم چو شود روح ز جسمم فارغ این درد رود به تار و پود کفنم #داریوش _جعفری بداهه
-
داریوش جعفری
دوشنبه 20 مهر 1394 17:49
سر آن ندارد امشب که براید آفتابی چه خیال خوب دارم که ببینمت به خوابی همه نشعه و خمارم ز دو چشم توست یارا قدحی افاضه فرما تو از آن لب شرابی نه ز غیر می بنوشم نه به میل غیر کوشم همه هستی ام تو هستی تو خودت شراب نابی تو ز جنس نور هستی که به روز همچو مهری به شب سیاه و تیره تو جمال ماهتابی همه شوقم و تمنا که ببینم از تو...
-
داریوش جعفری
چهارشنبه 15 مهر 1394 13:53
در عمق دلم مهر تو دارم ارباب نامت همه دم ذکر شعارم ارباب صد فصل اگر که آید و باز رَوَد با حس نسیم تو بهارم ارباب جز یاد غمت تمام خلقت فانی ست من با تو همیشه ماندگارم ارباب گر روی بگردانی و نامم نبری گویا که دگر هیچ ندارم ارباب دستم تهی و چشم لبالب پر اشک با روی سیاه شرمسارم ارباب دلتنگ حرم هستم و ایوان طلات دریاب مرا...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 19:28
شکر خدا که قسمت من شد محرمت شکر خدا که ناله زدم زیر پرچمت شکر خدا که از غمتان زار میزنم شکر خدا که شد به تنم رخت ماتمت شکر خدا که شد همهء دودمان من عاشق به دودمان عزیز و معظمت شکر خدا که شیر گرفتم ز مادرم با اشک روضه های تو و نوحه و دمت شکر خدا که داده به من درس غم پدر من نیز داده بر پسرم ارث...ماتمت شکر خدا که وارث...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 19:27
در کوفه کسی یاریِ این زار نیامد یاری ز کسی جز در و دیوار نیامد دستان زیادی همگی عهد بستند دستش چو ببستند یکی یار نیامد تبدار شد از سیلی و شلاق حریفان از بهر تبش هیچ پرستار نیامد پایش همه تاول بدنش پر ز جراحت مرحم به جز از سنگ به بیمار نیامد بردار کشیدند تنش از رهِ کینه جز باد صبا کس به سرِ دار نیامد بر دامن دار از دل...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 19:23
کنج ویران تا که شد مهمان من بی تن آمد بر سرِ دامان من یوسف من دامن کنعان گرفت گوییا جسمم دوباره جان گرفت بر لبم این زمزمه آغاز شد عقدهء دل سوی بابا باز شد ای تمام عالمی را دادرس مانده ام بی همدم و بی همنفس کربلا تا کوفه وشام خراب سیلی ام زد دشمن از بهر ثواب هر کجا خواندم ترا سنگم زدند شعله ها بر این دل تنگم زدند خصم...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 18:36
دوباره ابر محرم...دوباره نم نم باران دوباره جامهء مشکی...دوباره دیدهء گریان دوباره مادر و گریه... وکودکی سقا کتل علم وکتیبه... به کوچه و میدان دوباره نام حسین و...رهِ نجات و سعادت دوباره قصهء درد و...سخن ز موی پریشان دوباره حنجر و خنجر...دوباره تیر سه شعبه دوباره اشک رباب و...دوباره حال پریشان دوباره قصهء مردی... غریب...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 15:19
تا به میدان نعرهء الله اکبر می کشید بر سرش خیل ملایک بی عدد پر می کشید لرزه بر پیر و جوانان حرامی می نشست تا که فریاد رجز با سبک حیدر می کشید اینطرف جانم علی می گفت شاه کربلا آنطرف با هر یکی جام بلا سر می کشید می کشید او هر بلا را بهر باب خویش؟..نه هر چه میدید آن جوان بر امر رهبر می کشید تا که شد نقش زمین آن شیر مرد...
-
اذن اشک
سهشنبه 14 مهر 1394 15:16
مجلس اشک بصر اذن تو را کم دارد چشم نوکر هوس بارش نم نم دارد رخصت اشک بده سینه زنت بیتاب است چند وقتی ست سرم شور محرم دارد منتی نِه به سرم حضرت ارباب حسین سینه ام گشت چو ویرانه ز بس غم دارد همه کس مسلم و ترسا و یهودی به غمند غم عشقت همه ذریهء آدم دارد گفت پیری که بود کعبه سیه پوش حسین رخت ماتم نه فقط کعبه که عالم دارد...
-
امام باقر ع
سهشنبه 14 مهر 1394 15:14
یادگار عطش کرببلایی آقا پور حیدر نوهء خون خدایی آقا گر جفا کرد عدو بر تو و بر تربت تو فخر خوبان زمینی و سمایی آقا مهد علمی و تو علمی و شکافندهء علم افتخار همه جمع علمایی آقا دشمنت شمع وجودت ز جفا کرد خموش غافل از اینکه تو نور دو سرایی آقا نه فقط عالم و دانا به دمت محتاجند دستگیر همهء شاه و گدایی آقا سجده بر حق بزنم رو...
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 09:45
لب تشنهء جرعه ای فرات است حسین سرمنشأ بهترین صفات است حسین از راه خطا مرا نجاتم بخشید الحق که سفینة النجات است حسین داریوش جعفری
-
حضرت زینب س
سهشنبه 14 مهر 1394 09:43
ای روح حجاب و عشق جاری زینب ای قلب تو پر ز زخم کاری زینب در روز حساب بعد ارباب حسین بازآ به سرم به قصد یاری زینب داریوش جعفری
-
امیرالمومنین ع
سهشنبه 14 مهر 1394 09:42
گفت پیغمبرم و صبر و توانم حیدر حرف من حرف خدا هست و زبانم حیدر هر یکی گفت پیمبر که علی جان من است صد و ده بار خدا گفت که جانم حیدر داریوش جعفری
-
مسلم ابن عقیل
سهشنبه 14 مهر 1394 09:41
آواره ترین سفیر بَردار شده ست آزاده ترین اسیر بَردار شده ست کوفی که امام را نمیفهمد چیست او بهر امام وپیر بردار شده ست داریوش جعفری
-
داریوش جعفری
سهشنبه 14 مهر 1394 09:40
دم زینب و بازدَم حسین است حسین صفحه ست دل و قلم حسین است حسین در روز جزا که سر به زیرند همه افراشته سر...علم...حسین است حسین داریوش جعفری