(روضه) دارم من و افطار لبم نان حسین
رزق ماه رمضانم همه احسان حسین
پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود
زیر لب گفت فدای لب عطشان حسین
مادرم اشک فشان آب به کامم میریخت
تا که من هم بشوم بی سر و سامان حسین
این شنیدم به جنان خنده کنان پای نهد
هر کسی گریه کند بر تن عریان حسین
جان اگر هست به تن هدیهء جانیست که داد
همهء هستی من زاده شد از جان حسین
تاج عزّت به سرم بست ز اشک غم خود
اینچنین شد که شدم تابع فرمان حسین
گفت با عزٌت خود خو کن و ذلت مپذیر
با چنین کار نشستم سر پیمان حسین
روزه را روضه نوشتم به غلط تا شاید
بنویسند مرا عبدِ مسلمان حسین
گوش کن میرسد از گوشه ی گودال و زِ نِی
ناله ی فاطمه و نغمه ی قرآن حسین
#داریوش_جعفری
امشب بر آن شدم که ز تو گفتگو کنم
آب هزار میکده را در سبو کنم
باید ز واژه ها طلب آبرو کنم
آندم نگاه لطف تو را آرزو کنم
ای اولین کریم ز اولاد فاطمه
شاد از توایم شاخهء شمشاد فاطمه
در نیمه های ماه خدا ماه ما شدی
دل بردی از ملائکه بس دلربا شدی
بعد از علی به خلق جهان مقتدا شدی
یکجا محسنات همه انبیا شدی
عیسی ، کلیم ، نوحِ نبی ، مصطفی سلام
اول کریم طایفهء مرتضی سلام
معنای جود و اصل سخا و کرم تویی
آقای هر کسی که شده محترم تویی
با حیدر و حسین و نبی همقدم تویی
کوثر سرشتِ فاطمه و بی حرم تویی
اولاد ارشد و ولیِ اولیا شدی
یک پنجم از تمام حدیث کسا شدی
تو آمدی که شیر خدا را پسر شوی
چون فاطمه صدف شده والا گهر شوی
نخل رفیع آل عبا را ثمر شوی
مهر محمدی ببری و قمر شوی
حسنت عیان که شد همه خلق جهان گرفت
سائل شدیم چون ز تو جان میتوان گرفت
ما زنده ایم زنده به شور ولای تو
نان میخوریم از ره لطف و عطای تو
عالی مقام ما شده از خاک پای تو
جان جهان تویی و جهانی فدای تو
شاگرد مکتب تو امیران کربلا
خطِّ تو خطّ و شیوهء شیران کربلا
حک شد صفای نام تو بر سینه از ازل
یا محسن و به حق حسن شد غزل غزل
با طفل خود چه گفته ای ای فاتح جمل
بر زیر تیغ و نیزه نشان داد با عمل
احلی من العسل به ره دین شعار ماست
کشته شدن به راه علی افتخار ماست
از هر دری که میگذرم میرسم به تو
در سفره ها و خوان کرم میرسم به تو
با صحبت از رواق و حرم میرسم به تو
بر خانه هم چو مینگرم میرسم به تو
ای کشتهء جفای زنی بی حیا حسن
افتاده ایم دست ز ما گیر یا حسن
#داریوش_جعفری
ای تیغ علاج رنج و دردم بودی
پایان زمان غصه و غم بودی
هر چند شکافتی سرم را امشب
بر درد فراق یار مرحم بودی
#داریوش_جعفری
رها از رنج هجران و غم دنیا شدم زهرا
سرم بشکست و غرق خون ز سر تا پا شدم زهرا
میان سجده ام وا شد گره از کار و بارِ من
نبودی تا ببینی از فراغت ، تا شدم زهرا
اگر چه بوده ام روزی یگانه فاتح خیبر
پر از آه و غم و نجوای یا زهرا شدم زهرا
یتیمان را شریک غصه و سختی منم ، حالا
دلیل گریه های عترت طاها شدم زهرا
حسین و مجتبی را یک طرف همناله ام اما
ز یکسو همنوا با دختری تنها شدم زهرا
حسینت را به طفل ارشد ام البنین دادم
منم ساقی و مداح لب سقا شدم زهرا
پر از دلشوره در این کوفه و این کوفیانم لیک
به حال احتضار از فکر عاشورا شدم زهرا
در اینجا خیمه ای دارم کنارم باغی از گلها
ولی گریان سیلی بر رخ گلها شدم زهرا
دمی شادم که میبینم رخ دردانه دلدارم
دمی هم غصه دارِ زینب کبرا شدم زهرا
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh
#بداهه
#عیدتون_مبارک
ماه اگر بالا بگیرد شب منور میشود
مهر چون بالا نشیند تیرگی سر میشود
دست بر دامان او بستیم با این وَهم که
دست گلچین هم به فصل گل معطر میشود
سالها دور از رخش ماندیم با رویای وصل
سالها هر شب سراب گونه ها تر میشود
گرد راهش گر که خیزد تا به دیوار دلم
از غبارش جنس خاکم بی گمان زر میشود
عاشق هجران کشیده کم شود از راه چشم
مثل آبی کز شرر کم کم مقطر میشود
عید هم بر ما مبارک میشود روزی که صبح
چشم ما روشن به روی ماه دلبر میشود
#داریوش_جعفری
نظری کن که برای تو دلم تنگ شده
سینه تنگ و به هوای تو دلم تنگ شده
سائلم آمده ام کیسهء اشکم پر کن
بینوایم به نوای تو دلم تنگ شده
سینه خشک است و صدا خسته ، نفس میگیرد
به حسینیه و چای تو دلم تنگ شده
درد و درمان من از توست خدا میداند
که طبیبم ، به دوای تو دلم تنگ شده
بستم احرام ز سعی ام به صفایی برسم
تو صفایی به صفای تو دلم تنگ شده
ای بقربان تو جان ، تحفه سرم را بپذیر
بخدا بهر منای تو دلم تنگ شده
فاصله با همه سهل است ولی آقا جان
به شبِ کرببلای تو دلم تنگ شده
#داریوش_جعفری
#دلتنگ_حرم
#دلتنگ_روضه
telegram.me/jafari_daruosh
مریض عشق تو هستم دوا نمیخواهم
دخیل دامنم اما شفا نمیخواهم
همین که کشته عشق توام مرا کافیست
تو اعتبار منی خون بها نمیخواهم
گزیده ام ز جهان بارگاه لطف شما
ز بارگاه کرم جز بلا نمیخواهم
بلای جان منی مبتلا منم اما
دل از بلای تو یک دم جدا نمیخواهم
بریده ام ز خلائق رسیده ام به شما
قریب کوی توام آشنا نمیخواهم
اگر که هر دو جهان را خدا دهد با هم
خودش گواست جهان بی شما نمیخواهم
به هر طرف که بخوانم نماز بی تو خطاست
بدون خون خدا کعبه را نمیخواهم
به روز حشر در آن مهلکه کنم فریاد
بهشت بی شه کرببلا نمیخوام
چون غم عشق تو در سینه ی ما بنشیند
فارغ از عیش جهان دل به بلا بنشیند
جز سرِ کوی توام منزل و مآوایی نیست
مپسند اینکه گدا از تو جدا بنشیند
آن که در دام تو افتاد کجا برخیزد؟
آن که از چشم تو افتاد کجا بنشیند
آتش عشق تو سوزاند همه جانِ مرا
این جگر سوخته کی از تو رها بنشیند
جز هوای تو هوای دگرم نیست حسین
مرغ دل بر سرِ بامت به رضا بنشیند
دام تو دانه تویی ؛ مرغِ گرفتارِ شما
شوق دارد که به ایوان طلا بنشیند
پر و بالم ، جگرم سوخت و خاکستر شد
ببرش تا به مزار شهدا بنشیند
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh
ما علی را گر چه با دین پیمبر دیده ایم
جایگاهش را کنار حیِّ اکبر دیده ایم
عقل گفتا شمس عالمتاب اما عشق گفت
ما تمام عرش را از او منوّر دیده ایم
هر کسی میدید شاءنش را به قدر همتش
گفت کوته بین علی را بین بستر دیده ایم
آن یکی میگفت طبق صحبت شخص نبی
رتبه اش ساقی کنار حوض کوثر دیده ایم
این یکی میگفت پیری کیسه بر دوش است او
دیگری گفتا که او را مرد خیبر دیده ایم
هر چه میخواهی بخوان نام علی را مدّعی
ما کمال خویش زیر پای قنبر دیده ایم
رتبه ای بالاتر از چشمان شاهد کس ندید
گفت دست فاطمه در دست حیدر دیده ایم
#داریوش_جعفری
یک وعده نماز عهد بر پا کردند
یک وعده تمام عهد حاشا کردند
یک وعده ز خون قاصد خون خدا
پیمان به سر حسین امضا کردند
داریوش جعفری
عاشقان در انتظار وصل جانان مانده اند
تشنگان در آرزوی ابر و باران مانده اند
بی سر و سامان در این دنیا خراب افتاده ایم
همچو ما بسیار مردم دل پریشان مانده اند
ظلمت محض است اینجا ای رخت ماه تمام
در هوای ماه رویت بیقراران مانده اند
مردگانیم ای مسیح آخرین اعجاز کن
مُردگان یک دم که نه یک عمر بی جان مانده اند
آخر ای ساحل شناس بحر مواج زمین
راه را روشن کن این مردم به طوفان مانده اند
عیدها با تشنگی معنا نمیگیرد بیا
جام بر کف بیقرارت میگساران مانده اند
ما هزاران بار قربان تو گشتیم و هنوز
حاجیان در انتظار عید قربان مانده اند
#داریوش_جعفری
جمعیم گرد هم که جهان را خبر کنیم
با یک نگاه خاک زمین را گهر کنیم
با او مِسِ وجود جهان مثل زر کنیم
جان را به عشق شاه ولا معتبر کنیم
ما در نماز قبلهء رخسار حیدریم
مجنون عوالم و خودِ لیلاست مرتضی
خاکی ترین مدرس بالاست مرتضی
حیدر محمد و خودِ زهراست مرتضی
یوسف ترین عزیز دو دنیاست مرتضی
ما یک کلاف پوچ به بازار حیدریم
ذراتِ جِرم هر دو جهان سینه چاک او
او بوتراب و آدم و حوّا ز خاک او
مستان تمام ، مستِ میِ پاکِ تاک او
جرم تمام اهل ولا حبّ پاک او
دار آورید میثم تمّار حیدریم
عالم تمام قطره و دریا ابوتراب
هستی تمام ذره و صحرا ابوتراب
دنیا تمام بنده و مولا ابوتراب
دلداده ایم و رهزن دلها ابوتراب
ما چون غبار بر سر دیوار حیدریم
نام علیِ عالیِ اعلا عبادت است
ما در نیاز و حضرت مولا سخاوت است
دست توسلیم و فقط او اجابت است
مولای ما یگانه مسیر سعادت است
ما بنده ایم بندهء دربار حیدریم
در بارگاه او همهء خلق همچو مور
قرآن علی صُحُف علی و بوالحسن زبور
ساکن به شب شدیم علی شد شعاع نور
غرق دعا شدیم و علی شد صفای طور
دست شفاست حیدر و بیمار حیدریم
خیرالامور حضرت دلدل سوار ماست
قبل از نماز نام علی در شعار ماست
خدمت به خادمین علی افتخار ماست
با مدعی بگو که علی کار و بار ماست
ما در مدار نقطهء پرگار حیدریم
عالم تمام محو کمال و مرام او
هفت آسمان و جنت اعلا به نام او
ختم کلام مصحف حق در کلام او
شاه و گدا و عالِم و عامی غلام او
ما تاجدار حبِّ گهربار حیدریم
شعر و شرار زلف نگارم فقط علیست
پیر و مرادِ ایل و تبارم فقط علیست
یارم علیست باغ و بهارم فقط علیست
شاهد نوشت دار و ندارم فقط علیست
بیمار و بیقرار و گرفتار حیدریم
#داریوش_جعفری
گر چه از یاد تو یک دریای غم برداشتیم
با نوای کاروان دیدیم کم برداشتیم
عزتی داریم اگر از لطف و احسان شماست
آبرو هم زین تبار محترم برداشتیم
ای مزارت قبله گاه عرشیان ، مهر نماز
افتخاری شد که ما از این حرم برداشتیم
ما نمک خوردیم اما قدر آن نشناختیم
از کرامت عفو کردی ، باز هم برداشتیم
شهر را آذین به بیرق های ماتم کرده ایم
همقدم با یوسف زهرا علم برداشتیم
بیرق و طبل و علم را بار دیگر یا حسین
با دم جانسوز شعر محشم برداشتیم
شورشی بر پا شد از بیداد چرخ و مادرت
روضه خواند از روضه اش اینگونه دم برداشتیم
"زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست"
خیز و بین زین داغ بر دلها الم برداشتیم
آزادم
صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی
چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی
شهد شیرین ولایت چون به کامم خانه کرد
شد کمالم جلوه گر با بردن نام علی
عین ما بینا شد از ع علی پس عیب نیست
سر بگردانم به سوی قبلهء لام علی
چون مهارم را به دست کس ندادم ، فاطمه
بست من را در نجف تا دل شود رام علی
سیم و زر سرمایهء دنیا مداران گشت و ما
سینه ای داریم پر از دُرّ اسلام علی
روز محشر هر که می جوید کسی را ، شیعه هم
میگذارد سر به زیر سایهء گام علی
داریوش جعفری
صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی
چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی
شهد شیرین ولایت چون به کامم خانه کرد
شد کمالم جلوه گر با بردن نام علی
چون مهارم را به دست کس ندادم ، فاطمه
بست من را در نجف تا دل شود رام علی
سیم و زر سرمایهء دنیا مداران گشت و ما
سینه ای داریم پر از دُرّ اسلام علی
روز محشر هر که می جوید کسی را شیعه هم
میگذارد سر به زیر سایهء گام علی
#داریوش_جعفری
با روضه هایت لحظه لحظه جان گرفتیم
با اشک بر درگاه تو عنوان گرفتیم
آدم که بودیم از ازل ، با یک نگاهت
قدر و بها با کسوت انسان گرفتیم
بی روضه ها از خوان روزی کم نصیبیم
برکت گرفتیم از تو آب و نان گرفتیم
گفتند در بزم تو پای جان میان است
بی استخاره دست بر دامان گرفتیم
لب باز کن ما را بخوان ای روح رحمت
ما داغ بر دل ز آن لب عطشان گرفتیم
بر خشکی لعل تو دائم گریه کردیم
حتی وضو با دیده گریان گرفتیم
ای آفتاب چاک چاک خفته بر خاک
از زخمهایت نسخه درمان گرفتیم
یک شهر عریانند غیر از نوکرانت
چون رخت ماتم از تو ای عریان گرفتیم
چون راس تو قاری قرآن روی نی شد
ما سینه زنها انس با قرآن گرفتیم
بِبَر از خیمه گه بیرون پدر طفل حزینت را
برایم کن کفن بابا کمی از آستینت را
لباس رزم من قنداقه
جوشن آه سوزانم
بیا بنگر خروش رزم طفل نازنینت را
ز رگهای بنی هاشم همه خون علی جوشد
صدا کردی اجابت میکنم هل من معینت را
مخور غم اصغرت اینجا ز خون حنجرش بابا
به بالا میکشاند بیرق دین مبینت را
اگر چه تشنه ام دارم تلظّی روی لبهایم
مهیا کن برای سینه ات این همنشینت را
میان دستهای کوچکم دارالشفا دارم
نهم مرهم ز لبهایم خودم زخم جبینت را
کنارت پا به پا با سر چهل منزل در این راهم
که سایه افکنم بر سر سفیر اربعینت را
#داریوش_جعفری
ببار ای آسمان بر سر که در جانم شرر دارم
شدم ام الشهید از فاطمه اینسان هنر دارم
کسی دردم نمیداند به غیر از مادری نالان
شرار آتشینم من که در خارا اثر دارم
ز دستم رفته سرو گلشنم تا پیکرش جویم
به هر گلشن گذر دارم به هر باغی نظر دارم
منم لیلا و از داغ علی مجنونتر از مجنون
شنیدم کام عطشان رفته بهرش چشم تر دارم
الهی جان من بستان ندارم طاقت این غم
گلم پرپر شده خاری به اعماق جگر دارم
ز کوفی،خاک،آهن،چوب،خنجر سخت بیزارم
که از اینان به اعضای وجودم نیشتر دارم
جگر پاره ترینِ زوجه های آل اطهارم
که قلبی از رباب خونجگر هم ریشتر دارم
پر از دردم پر از آهم پر از داغم به دل اما
فدای حضرت جانان اگر داغ پسر دارم
خمیدم از غم اکبر ندارم شکوه ای گر چه
گلایه از تنور و خیزران و طشت زر دارم
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh
گلچین رسیده گلعذارم را بگیرد
باد خزان خواهد بهارم را بگیرد
میترسم اینجا آید از ره ابر تیره
رخسار ماه شام تارم را بگیرد
من در قرارم بیقرارم بی حسینم
شاید که طوفانی قرارم را بگیرد
من حاجی این کعبه ی سیار عشقم
بت آمده راه مدارم را بگیرد
محصور یک امنیتم در آل هاشم
این نیزه ها ترسم حصارم را بگیرد
ای یادگار مادرم این دشت سوزان
ترسم بهارم لاله زارم را بگیرد
این شهر بغضی در دلش دارد ز حیدر
این شهر خواهد شهریارم را بگیرد
تیغ حرامی های اینجا بی نیام است
شمر آمده دار و ندارم را بگیرد
این قوم با ما کینه ای دیرینه دارد
این شهر نیت کرده یارم را بگیرد
#داریوش_جعفری
گر چه از یاد تو یک دریای غم برداشتیم
با نوای کاروان دیدیم کم برداشتیم
عزتی داریم اگر از لطف و احسان شماست
آبرو هم زین تبار محترم برداشتیم
ای مزارت قبله گاه عرشیان ، مهر نماز
افتخاری شد که ما از این حرم برداشتیم
ما نمک خوردیم اما قدر آن نشناختیم
از کرامت عفو کردی ، باز هم برداشتیم
شهر را آذین به بیرق های ماتم کرده ایم
همقدم با یوسف زهرا علم برداشتیم
بیرق و طبل و علم را بار دیگر یا حسین
با دم جانسوز شعر محشم برداشتیم
شورشی بر پا شد از بیداد چرخ و مادرت
روضه خواند از روضه اش اینگونه دم برداشتیم
"زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست"
خیز و بین زین داغ بر دلها الم برداشتیم
#داریوش_جعفری
خودم:
شور دارم در سرم از یمن روی دلبرم
ماه را باید ببینم یا که او را بنگرم
ماه خود حیرانِ روی ماه نیکو منظرم
اشبه الناس است این مولود با پیغمبرم
گر چه عبدی روسیاهم گر چه مرغی بی پرم
افتخارم این بود مست علیِ اکبرم
دارم از امشب به سر شور و شراری بیشتر
میخرم نازش ز ناز هر نگاری بیشتر
از قدومش آمده در دل قراری بیشتر
میدهد از او بهارم برگ و باری بیشتر
چون غلام حلقه در گوشِ کنار این دَرَم
افتخارم این بود مست علیِ اکبرم
مادرش لیلا و مجنون عالم و لیلاست این
مصطفی سیرت علی صولت خودِ مولاست این
اصل آقازادگی این است و خود آقاست این
ماه و خورشید است این آب است این دریاست این
تشنهء یک قطره از این جام دریاپرورم
افتخارم این بود مست علی اکبرم
قطره ای از مهر او برداشتم دریا شدم
بهر او مجنون و بهر عالمی لیلا شدم
گم شدم در خویش و در عشق علی پیدا شدم
شاکر نان حلال حضرت بابا شدم
منتی از کس ندارم جز به شیر مادرم
افتخارم این بود مست علی اکبرم
پیشتر از من به من لطف و عنایت داشته
حاتم از او مدرک بذل و کرامت داشته
او ولایت محوری را تا به غایت داشته
گر نمیشد کشته شاید هم ولایت داشته
تا خداییِ خداوندی بود در باورم
افتخارم این بود مست علی اکبرم
دل فدای خاندان حیدری جان نیز هم
دارم از این طایفه عزّت و ایمان نیز هم
گشتم از اینان محبِّ ربّ و قرآن نیز هم
هر چه هستم از علی هستم مسلمان نیز هم
من غلامی از غلامانِ غلام حیدرم
افتخارم این بود مست علی اکبرم
#داریوش_جعفری
نشسته ای به میانِ دل از شکاف دلم
نشسته ام به هوای تو در مصاف دلم
نشسته ای به میان دل و به شوق وصال
تمام قامت من رفته در طواف دلم
ز بس که از تو سرودم به پاکی ات سوگند
عبیر میچکد از حلقهء مطاف دلم
تمام سینه هوای تو را گرفته و عشق
نمیدهد به هواخواهی ات کفاف دلم
نهان ز هر چه نگاه است دلبری داری
دو چشم من شده جاری به اعتراف دلم
تویی که راز خدایی و سرِّ مستوری
حیا ز عشق تو دارم تویی عفاف دلم
ز غیر تو چه بجویم که از طلوع ازل
نشسته مهر تو اینجا به اعتکاف دلم
امیرِ هر چه امیری عزیز هر چه عزیز
تو برتری ز جهان و فزون ز لاف دلم
الا که نور هدایت ز دیده ات جاریست
بیا و راه نشان شو به انحراف دلم
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh
آبادیِ رنجم دلِ آباد ندارم
غمنامهء دردم ورقی شاد ندارم
تا قاف فلک بغض گلو شاخه کشیده
در سینه ولی قدرت فریاد ندارم
آزادترین مرغ غزلخوانم و جایی
جز بام و برِ خانهء صیاد ندارم
آن کهنه عروسم که در این حجلهء محزون
چشمی به طربخوانیِ داماد ندارم
هر دوره که دیدم همه در آذر و دی بود
ای عمر مگر گرمیِ خرداد ندارم
شیرین شعف حیِّ علی عشق ندا داد
عشق است ، ولی تیشهء فرهاد ندارم
ای شکوه برو بر سرِ لوح غم این شعر
بنویس که من طاقت فولاد ندارم
پایان غزل آخرِ غمنامهء من نیست
غم هست ولی قافیه ای یاد ندارم
#داریوش_جعفری
telegram.me/daruosh_jafari
رمضانی ست درونم که ز پا تا دلِ سر
کردم از هر چه به جز حضرت معشوق حذر
گر نیالوده ام این دست و دل و دیده به غیر
ترس دارم نرسم بر درِ معراج سحر
کیست کو گشته عیانش چو رود دم به فرود
به فرازی بکند بازدمش میل سفر
شیخ و زاهد همه رفتند سوی کعبه ولی
ما نشستیم به میخانه ی ارباب هنر
تا به دیدار جمال تو نشستم ای دوست
نبرم منتی از پرتوِ انوار قمر
(گفت شاهد) که بیا جانب مسجد گفتم
"من به میخانه ام امشب تو برو جای دگر"
#داریوش_جعفری
@daruosh_jafari
#مصرع_آخر_از_عماد_خراسانی
بستم از بی حاصلی با بیدلان پیمان به سهو
پای این پیمان نشستم تا ورای جان به سهو
تا کمر ماندم به گِل در این خطاکاری ، چرا؟
اینچنین دل را ندادم در گِلِ خوبان به سهو
خنده میکارم به کام این و آن هر آن به عمد
میروم در انزوای خویشتن گریان به سهو
ورشکسته مانده ام در گیرودارِ دادها
ای فلک یکبار هم دادِ مرا بستان به سهو
حاجیان در طوف و من ماتِ بتِ لاتِ فریب
بی منا کردم تمام خویش را قربان به سهو
اختیارم گر دهد این بار دست روزگار
میروم با سر میانِ چاه این کنعان به سهو
داده ام بر باد هستِ خود ، پشیمانم ، چرا
هستیِ خود را ندادم بر دل طوفان به سهو
میکنم تجدید پیمان خطا چون بی هوا
"ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻪﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺟﺎﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻬﻮ"
#داریوش_جعفری
"مصرع آخر حضرت حافظ"
telegram.me/daruosh_jafari
حضرت ماه بگو باز مسیرت به کجاست
پسر شاه بگو باز مسیرت به کجاست
لیلیِ حضرت لیلا سوی صحرا نروی
زلف آشفته سوی حضرت لیلا نروی
نکند در دل خود میل بلا را داری
شور عشق و هوس کرببلا را داری
قیمت آب در آن بادیه چون جان باشد
چه کنی گر لب طفلان تو عطشان باشد
خبرت هست که در قافله دختر داری؟
خبرت هست رباب و علی اصغر داری؟
نکند زینب تو بی کس و تنها گردد
نکند معجر او خاکی صحرا گردد
نکند قاری قرآن به سرِ نیزه شوی
سرِ فارغ ز تن و همسفر نیزه شوی
کوفی آداب بدی نسبتِ مهمان دارد
کربلا خاک بلا...خار مغیلان دارد
مکتب شام ریا...مذهبشان نیرنگ است
رسم مهمانی شان نیزه و چوب و سنگ است
میروی کاش رباب و علی اصغر نبری
میروی کاش در این قافله دختر نبری
میروی کفش فزون از حدِ طفلان بردار
شانه از بهر سر و زلف پریشان بردار
به زنان،معجرشان،فکر و حواست باشد
نظرت بر سر و انگشت و لباست باشد
کیستم من که بگویم به کجا خواهی رفت
یا چرا بر سفر کرببلا خواهی رفت
تو خودت عالم غیبی و خودت آگاهی
پور عین الَلهی و حضرت ثاراللهی
ولی ای خون خدا بگذر از این کرببلا
تا نگردد سرِ زینب هدف سنگ بلا
مپسند اینکه سرت زینت نی ها باشد
بعد تو زینب تو بی کس و تنها باشد
دید اگر داغ تو با جمله ی یاران چه کند
دید اگر راس تو در طشت زرافشان چه کند
ولی انگار جرس خوانده که در راه شوی
فارغ از خویش و فدای خودِ الله شوی
پس بدان پشت سرت دل نگران میمانیم
دل به دل سینه به سینه به نوا میخوانیم
هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله
#داریوش_جعفری
@jafari_daruosh
ای صبح پر فروغِ شبِ بیقراری ام
ای مغربِ فغان و غم و آه و زاری ام
ای غایب از نظر که به دل تیغ میزنی
دردی و داغ و مرهم و هم زخم کاری ام
ای باده ریز جام سعادت بیا، ببین
جام شکسته ی دل و...درد خماری ام
تا کی به روی هم نَنِشینَد دو پلک تر
تا کی شوی بهانه ی شب زنده داری ام
تو پرده دارِ حُسنی و من بیقرارِ تو
من خسته از فراق تو و پرده داری ام
ای دردِ دلنشینِ همه بیقرارها
تا چند بیقرارِ جمالت گذاری ام
عمری به انتظار و به زاری گذشت و رفت
"تا کی در انتظار گذاری به زاری ام؟"
"#استاد_شهریار"
#داریوش_جعفری
هنوز از یاد یاران یادگاری چشم تر دارم
هنوز از روزگاران زخم کاری بر جگر دارم
هنوز از پنجه ی گرگان آدم وار مجروحم.
میان چاه، مهجورم از آنان هم خبر دارم.
گذشت از روز هجرانم خدا داند که دلتنگم
اگر چه در دل تنگم از ایشان بد اثر دارم
فراق یار دشوار است،تخت و تاج،درمان نیست
منم کز شام بی مهتاب روزی تیره تر دارم
شباهنگام در تنهایی و راز و نیاز خود.
روان از دیده آب و،چشم بر قوس قمر دارم.
گریزان شد خیال خواب از چشمان خونبارم
وَ چشمانی هراسان خیره بر راه سحر دارم
ز هر سو زخم میکارند بر نازک تنم اینجا
ومن این تاول خونین ، گرامی چون گهر دارم.
به پاس آشنایی ها چو سربازی خبردارم!
نمیدانم کنند ایشان ز حال خود خبردارم؟
به خود میبالم از این عاشقی این حُسن روزافزون
نمیدانستم این را که اینقَدَر در خود هنر دارم
#داریوش_جعفری
#daruosh_jafari
از جیب یتیم و ناتوان میخوردند
از نان فقیر همچنان میخوردند
نهی همه از روی و ریا میکردند
همواره شراب در نهان میخوردند
#داریوش_جعفری
@daruosh_jafari