-
امام حسین ع
شنبه 1 آذر 1399 13:24
#امام_حسین از ظهر تا عصر بلا بال و پرش ریخت می را خدا با دست خود در ساغرش ریخت تا بانگ هل من ناصرش ایراد فرمود همراه حلق اصغرش چشم ترش ریخت وقت اذان حی علی خیرالعمل گفت نای اذان گوی علی اکبرش ریخت در پیش رویش قاسم احلی من عسل گفت جامش شکست و بوی مشک وعنبرش ریخت باران چکید و قطره قطره آب نایاب دستان و چشم و آب و هم آب...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:24
ای فدای تار مویت جان زینب خواهرت جان بقربان سرت کودکان من فدای اکبر و هم اصغرت جان بقربان سرت #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:23
هستی زینب فدای تار مویی از سرت ای فدایت خواهرت کودکانم نذر لبهای علی اصغرت ای فدایت خواهرت
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:23
ساقی تویی و تمام عالم مستت هستیِ جهان گرفته وام از هستت هر چند که از بدن جدا افتاده بگشوده گره ز خلق عالم دستت #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:23
عالم همه باده نوش و سر مستِ حسین هستیِ تمام هستی از هستِ حسین بخشودگی اهل خطا وابسته است بر مُهر عطای ماه بی دست حسین #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:22
دلنوشته
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:22
#شب_جمعه #حرم گوش کن می آید از جایی صدای فاطمه میرسد بر جان صدای ناله های فاطمه قلب کوکبها غمین از ناله های مادر است اشک میریزند با سوز و نوای فاطمه ساره و مریم ببین با هاجر و آسیه را ندبه میگیرند در زیر کسای فاطمه همره خیر النسا در گوشه ای از کربلا انبیاء هستند امشب همنوای فاطمه روضه از زهرا و اشکِ خون ز چشم منتقم هر...
-
اربعین
شنبه 1 آذر 1399 13:22
#اربعین اربعین در راه است کوله بارم حسرت باز هم قافله ی عشق به راه افتاده عاشقی بی سر و پا جامانده نشدم لایق دیدار چرا ؟ حیرانم جامه ی مشکی من شاکی از اعمال من است وَ چنین میگوید تو چه کردی که نخواندند تو را تشنه ام تشنه ی یک جرعه نسیم از نجف تا حرم کرببلا ای شه تشنه لبم جانم آمد به لبم جان زینب نکنم شرمنده پیش پیراهن...
-
امام حسین ع
شنبه 1 آذر 1399 13:21
#امام_حسین چون غم عشق تو در سینه ی ما بنشیند فارغ از عیش جهان دل به بلا بنشیند جز سرِ کوی توام منزل و مآوایی نیست مپسند اینکه گدا از تو جدا بنشیند آن که در دام تو افتاد کجا برخیزد؟ آن که از چشم تو افتاد کجا بنشیند آتش عشق تو سوزاند همه جانِ مرا این جگر سوخته کی از تو رها بنشیند جز هوای تو هوای دگرم نیست حسین مرغ دل بر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:20
اربعین از حرم محترم وجه الله تا به شش گوشه ی ارباب وفا ثارالله هر قدم حضرت مهدی به نوا میخوانَد هر که دارد هوس کرببلا بسم الله
-
اربعین
شنبه 1 آذر 1399 13:20
#اربعین میان سینه ی آدم تو ماوا از ازل داری فزون از حدّ عالم نزد حق خیرالعمل داری برای تلخ کامیهای محشر بر محبّانت به روی دستهای مادرت مشک عسل داری تو شمع عالم آرایی میان سینه ی عاشق علم داری حرم داری و مِهر لم یزل داری تویی لیلا و مجنونت تمام عالم و آدم میان دفتر گیتی لقب حُسن الغزل داری غریبانه به خاک کربلا ساکن شدی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:19
زلزله تنها این نیست که زمین بلرزد و خانه ایی ویران شود و کودکی در شب ولادتش با مادر خود بمیرد یا کودکی دیگر شمع سالگرد تولدش زیر آوار خاموش شود گاهی زلزله اینست که پدری در شب جشن تولد کودکش حتی یک اسکناس هزار تومانی برای خرید یک بستنی چوبی ندارد ولی باید تا پاسی از شب در خیابان بگردد برای تهیه ی خمیر بازی کودک رییس...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:18
رقص قلم...داریوش(محمود)جعفری: دلِ بی حوصله اینبار تو بیدار بمان من شدم مستِ تو،اینبار تو هشیار بمان رنگ رخساره ی من شرح هزاران راز است تو در این پرده دری محرم اسرار بمان تا به کی جور و جفا با منِ آشفته،رفیق بعد عمری نفسی با قفس ات یار بمان سرخیِ روی تو هر چند به گل میمانَد من شدم خار تو هم، همدل این خار بمان رنج...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:18
#امام_حسن #ولادت ای کریمانه ترین سفره ی عالم چیده به کریمان کرمت شوق کرم بخشیده فخر همچون تو ندارد بجهان اربابی که رخت فاطمه ی بنت نبی بوسیده بی حرم بسکه حرم گوشه ی دلها داری ذکر خیر حرمت در همه جا پیچیده گر چه صدها چو من از لطف تو آقا شده اند رونق سفره ی حاتم ز تو شد برچیده اسوه ی صبری و الگوی کرم مظهر حُسن تیر حُسن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:17
با ناله ی مرغ در چمن باید سوخت بر حال غریبِ در وطن باید سوخت هر چند ز هجر مصطفی غمگینیم اما ز غم و رنج حسن باید سوخت #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:16
4/9/96 6/55 سوخت پیراهن از این تب که بر این تن دارم سیل شد اشک؛ ز بس ناله و شیون دارم دلم از دوریِ رویِ تو به تنگ آمد و ریخت جای گل...پاره ی دل بر سرِ دامن دارم گر نشد دیده ی من تیره از این فاصله ها بهر دیدار رخت...دیده ی روشن دارم پرده برگیر و بکش خنجر مهرت ز کمر که بدهکارم و نذرت سر و گردن دارم بس که تصویر تو چون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:16
امشب به روی صفحه ی دل آرزو بکش از رنگ سرخ با قلمت نقش او بکش چشمی به غمزه واکن و دل را ز معرفت در بیکران سینه پیِ جستجو بکش پلکی بزن نفس بکش و با دو چشم خود چشمی به رنگ حُجب و حیا آبرو بکش بر گونه های سرخ نجابت دو قطره اشک در انتهای اشک روانش سبو بکش لب را دو منحنی ز دل جاده های حسن بر جای چانه ساحل امنی دو سو بکش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:16
تو که علّامه ی عدلی و قضا نشناسی شارح درس وفایی و وفا نشناسی عالم بی عملی بذر سخا میپاشی ثمرت چیست اگر رسم سخا نشناسی تو مطلّا شدی و صرف طلا میگردی بیخبر از خودی و قدر طلا نشناسی گر چه ساقی شبِ مجمع مستان شده ای مستِ مِی گر نشوی جام بلا نشناسی تا که مشغول خود و چاه ریاهای خودی ره به کنعان نبری مصر بقا نشناسی من گرفتار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:15
میرود سوز زمستان برف میمانَد به جا آبها میریزد اما ظرف میمانَد به جا کیسه ای پر کن ز خُلق خوش که در این روزگار هیچ میگردی ز تو یک حرف میمانَد بجا #داریوش_جعفری #نام_نیک telegram.me/daruosh_jafari
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:15
جاری نباشی خاک میگیرد جمالت جاری نباشی تیره میگردد خیالت جاری چو باشی نقش میبندی به دلها جاری نباشی محو گردد خط و خالت برخیز و پا بر خویشتن بگذار و بگذر رنگی بزن بر روی روز و ماه و سالت جاری نباشی لای میگیرد وجودت جاری شوی ممکن شود امر محالت ساکن مشو...در خویش خود را جستجو کن تا دست یابی بر بلندایِ جلالت هر کس میان...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:14
تیشه ی خسته ی فرهادم و آرامم نیست قطره ای از میِ شیرین به دل جامم نیست شیر بی یالم و جز نعره ز من هیچ نماند فارغ از بیشه ام و جا به دل دامم نیست سر و کارم همه با نقل و نبات است و شکر حیف طعمی ز شکر در دل ناکامم نیست تن ایام من از شوق تفرج خالیست بی سبب نیست اگر لذت ایامم نیست هر چه کردم همه ارزانی دل کردم لیک بیقراری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:14
میروم تا طوف دلدارم کنم چاره ای بر این دل زارم کنم میروم من را ز خود بیرون کنم شهر لیلا را همه مجنون کنم میروم تا حل شود او در تنم تا کنم اثبات چون مجنون منم باید از خود بگذرم تا کوی دوست دیده بگشایم به ماه روی دوست نشتری باید که بر جانم زنم تا که خون گردد ز پا تا دامنم چون تهی شد تن...وِرا در جان کنم ننگ و نام خویش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:14
آن راه که مستقیم میخوانی کو؟ یک عاملِ زندگی قرآنی کو؟ استاد کلاس درس ابلیس شدیم رَمیِ جمرات...رَمیِ شیطانی کو؟ علّامه ی مکتبیم...بهر دگران در سینه ی ما نور مسلمانی کو؟ از گرد وغبار خُلقِ کج لبریزیم احسان و خلوص و گرد پیشانی کو؟ سلمان زبانی و زُبِیرِ عَمَلیم ایمان و صفای مرد سلمانی کو؟ گفتی به خطا اگر که رفتی برگرد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:13
بداهه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:13
ای بمیرد این جوانی این جوانی نیست که آتش است این عمر آری زندگانی نیست که دست گردون بستر ماتم برایم گستراند بستر غم جایگاه شادمانی نیست که متن عالم نیست غیر از عاشقی و مهر لیک آنکه ما دیدیم جز نامهربانی نیست که ماجرای تلخ و شیرین ماجرایی روشن است این دو روز عمر جای بد گمانی نیست که چتر دارم بر سرم باران سختی ها ببار...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:13
رقص کن مست که ای مست،خدا هست هنوز پیِ شادیِ تو دربست،خدا هست هنوز خنده خورشید به رویت زده میفرماید چشم واکن که خدا هست،خدا هست هنوز #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:12
خوب است که روبروی ظالم باشیم بر دین و زمان خویش عالم باشیم سلمان نشدیم گر به پیمان علی انسان که شدیم!!!کاش سالم باشیم #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:12
ای امید دل رنجیده و تنها برگرد در دل کس نبودجز تو تمنا برگرد چند قرن است زمین مانده در این شام سیاه آخرین ماه غریب شب دنیا برگرد #داریوش_جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:12
کفر است که بر خوان تو مهمان باشیم در شکر سخاوتت به نقصان باشیم سلمان نشدیم یا مسلمان ای کاش آنگونه که آفریدی انسان باشیم #داریوش_جعفری telegram.me/daruosh_jafari
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذر 1399 13:11
آنقَدَر خسته ز احوال دل غم زده ام که اگر تیر بر این سینه زنم کم زده ام سینه بر سینه ی یار و به دلم درد فراق شکل این حادثه را یک تنه بر هم زده ام نو بهار است ولی رنگ خزان بسته تنم منم و گونهء زرد و رخ شبنم زده ام در کنار غم خویشم به کَسَم کاری نیست ولی انگار ز غم شعله به عالم زده ام تیشه از جنس جگر ساختم و با غم خویش...