اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اربعین

#اربعین


اربعین در راه است 

کوله بارم حسرت


باز هم قافله ی عشق به راه افتاده  

عاشقی بی سر و پا جامانده 


نشدم لایق دیدار چرا ؟ 

حیرانم 


جامه ی مشکی من شاکی از اعمال من است 

وَ چنین میگوید 

تو چه کردی که نخواندند تو را 


تشنه ام تشنه ی یک جرعه نسیم 

از نجف تا حرم کرببلا 


ای شه تشنه لبم جانم آمد به لبم 


جان زینب نکنم شرمنده 

پیش پیراهن و این شال عزا 


چند سالیست که رویای چنین ره دارم 

تا رِسَم بر سر کویت به نیابت ز اسیران حرم 


و بریزم آبی 

ز دو چشم تر خود 

به سرِ تربت تو 

و دو صد جرعه بریزم به مزار شهدا 

تا کمک حال علمدار تو باشم ارباب 


بطلب آقا جان بطلب آقا جان


تشنه ام تشنه ی یک جرعه نسیم 

از نجف تا حرم کرببلا


#داریوش_جعفری

 @jafari_daruosh

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.