-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:35
یا امام حسن مجتبی دست دادم به بَرَت تا ثمرم بخشیدی بر دل نوکر خود جود و کرم بخشیدی راستی نیست تُرا شمع وچراغ و حرمی نکند سایلی آمد وحرم بخشیدی دایوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:33
از جوهر عشق جمله ای با احساس با بالِ قلم نوشته برصفحهء یاس فرزند و عیال و من فدای توحسین آندم بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی عباس داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:31
زَنگار زِ دل وقت سحر بایدشست با ناله و آه و چشم تَر بایدشست گرصاف نشد سینه ازاین ناله وآه با روضهء ویرانه و سر باید شست داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:28
یارسول الله هم حق رسالتت ادا باید کرد هم چاک گریبانِ ردا باید کرد ازبهرسه روز آخرِ ماه صفر یلدا نه فقط عمر فدا بایدکرد داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:27
آقاجانم ابالفضل تومطلعِ هرقصیده وهر غزلی کوهِ نمکی وموجِ بحرِعسلی خَلقاً قمرِعشیرهء هاشمیان خُلقاً چو علیِ مرتضی بی بدلی داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:24
بایادِ مدینه دم به دم میسوزم هنگامِ نشاط و درد و غم میسوزم دلبستهء حُسنِ حَسَنَم مثلِ حسین اما زِ مزارِ دلبرم میسوزم عبدلله و قاسمش حرم کرببلا با نامِ مدینه وحرم میسوزم یک عمرغم وداغ وغریبی سخت است در حالِ تبم شعله ورم میسوزم سردارِسپاهِ حیدری بود ولی برتربتِ او نیست علم میسوزم بی شمع وچراغ وبی حرم کنجِ بقیع افتاده و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:21
ای پشتو پناهِ هر نبی از آدم تانوح وسلیمان و مسیح وخاتم ننگ است مدد ز غیر تو یاحیدر دارم به لبم علی مدد را هر دَم داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:18
بی حُّبِ علی روز گرفتارِ شب است طبع گل وبوستان سزاوارِ تب است آنکس که گرفت ذکرحیدر والله تاروزِ جزا طعم لبش چون رطب است داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:16
آخرین جام از میِ مهرِ ولایت بازشد بانگ ساقی درهمه عالم طنین انداز شد ربناخوانید و شکرحضرت حق راکنید موسم سرداریِ صاحب زمان آغازشد داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:15
السلام علیک یااباعبداله خورشید اگر نَخَوانَدَت وقت شروع رخصت ندهد خدایش از بهر طلوع ازقبل نماز میدهم برتوسلام زیراتواصولی ونمازاست فروع داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:13
رخسارهء کعبه دلنشین ونیکوست هم بوی گلاب دارد ومشکین موست ازکعبه برون شد علی وشاعرگفت ازکوزه همان برون تراود که دراوست داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:11
با بالِ قلم نوشته ازجوهرِ عشق یک آیه زِخون به صفحهء دفترعشق هرغم که نهی به سینه کاریست خطا جز حبِ علی و فاطمه کوثرعشق داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:10
یک عمر به توجفای بی حد کردند هرظلم زِ دستشان بَرآمد کردند تیرِ ستم و شرارِ زهرِ کین هیچ راه تو و مادرت چرا سَد کردند داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:08
حرم محترمت به که چه زیباست حسین یک قدم بعدِ حرم عرشِ معلاست حسین مجلس روضهء تو روی زمین است ولی دل من گفت که این جنتِ اعلاست حسین ازتو باید چه بگویم چه کنم چون دیدم شاعرِ شوکت تو حّیِ تواناست حسین یوسف مصر بقا از چه نخوانیم ترا که همه انس وملک برتو زلیخاست حسین این یکی گفت تویی تشنهء یک جرعهء آب معنی اش کرد چنین حضرت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 10:04
روزگارشامیان چون شام شد/ کاروان عازم زشهر شام شد/ کاخ ظلمت را زنی نابود کرد/ روی سویِ کعبهءمقصودکرد/ دیدهءتر قامتِ خم از بلا/ (شدروان سویِ منای کربلا)/ ازجفایِ کوفیان وشامیان/ هرچه باقی مانداز این کاروان/ جملگی زخمی ودرتاب وتبند/ جان خود مدیونِ جان زینبند/ کاروان آرام اما بی امان/ درلوای زینب قامت کمان/ میرود تااینکه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 09:56
ای همنوایِ قافله و ای سفیرِعشق ای سینه چاکِ حضرت ارباب پیر عشق شد بسته دستِ پاکِ تودر بند و سلسله دربندِ خصم دستِ تو و خود اسیر عشق ای یادگار حضرت زهرا و معنی حجاب داری میانِ دست لوایِ امیر عشق یعنی که در میانهء پیکار گشته ای بهرِ خدایِ عشق، امام و وزیر عشق شیرِمحبتی که تورا داد فاطمه گشتی مدیرِمکتب وتنها دبیر عشق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 09:52
کاروان سالار عشقم وارث پیغمبرم کوبه کو پیغام لیلارابه صحرامیبرم بعدزهرااولین مخلوقهء حیدرنما من هودارحسینم ذوالفقارحیدرم بارهاکردم سپر جانم برای اهل بیت بارهاسنگ جفا از بام آمدبرسرم کربلاتاشام رفتم نیمه جان برگشته ام کاش هی میمُردم او می داد جان دیگرم پر زِدرد و زخمم اما نیمه جانی مانده است کاش اینم ازبدن میرفت بهر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:33
هر چه دارم ازتودارم ازسخایت یاحسین مادر و بابا و جان من فدایت یاحسین سجده برخاکت زنم درهرنمازخود ولی آرزودارم نهم سر زیر پایت یاحسین خواهرت گفتاکه دیدم می بُرند ومی بَرند ازتن توسر به روی نیزه هایت یاحسین این شنیدم روی نی خواندی کلام وحی را ای به قربان تو واین آیه هایت یاحسین چند وقتی میشود سوزی ندارت صوت من کن...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:29
آنقدرصدات کردم ازشرم حسین تاگشت دلم زنام تونرم حسین انگارنه انگارخطایی کردم بردی به حرم مرا دمت گرم حسین داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:28
پروانهء پرشکسته ام با پرِخویش افتاده به راهم به سوی دلبرِخویش ازشهر جفا بار سفر را بستم باحال نزار برمزارش هستم لب رابه سخن سوی دلش بازکنم تاشرح غمش دوباره آغازکنم ای شمع بشر رسیده پروانهء تو تاراج نموده خصم گلخانهء تو روزی که تودر کرببلا پای زدی گفتم که تودر خاک بلاپای زدی ای وای که این بلا به دامن بنشست برحنجرتو به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:24
کارم همه دم به خویش رویابافی ست گشتم همه جاو خود بپرسم کافی ست؟ ناگاه ندارسید که ای بنده خموش جزکرببلا هرسفری الافی ست داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:23
چون روان گشت عقیله ز درخیمه به آه دیده گریان و دوان جانب آن حضرت ماه رفت رخصت طلبد زار ز درگاه حسین که کند هدیه دو طفلش به سرراه حسین هرکجا لب به سخن سوی حسین باز نمود شه دین روی سخن با دگری می فرمود تاکه زینب قسمش داد به جان مادر این روانیست کشد خجلت رویت خواهر بِنِگر هردو به راه تو زمن تشنه ترند حرفشان هست همه اهل...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 08:18
زان لحظهء بد که بندِ صیاد شدم افتاده به دست قوم جلاد شدم دیگروطنی نیست مراجان حسین همچون پرِکاهی به رهِ باد شدم دیگرنشوم ازغمت آزاد حسین شمعم که تو داده ایم بر باد حسین محصورِحرامیان شامم ای وای این راغم عشق تو به من داد حسین بنیاد تمام کفربربادزدم آتش به وجود قوم شداد زدم دستان مرا اگر چه اینان بستند با تیرسخن به قلب...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:56
باسومین باد خزان پاشیده شد برگ وبرت ای لالهء سرخم چرانیلی ست رنگ پیکرت تصویر صدسال ازرخت ریزدسه سالت بیش نیست گویاکه باشد چهره ات میراثِ زهرا مادرت سرهابه نی می رفت وتو صحرابه صحراپشت سر خون میچکد از دیدهء خیل ملک پشت سرت سر کرده ای در زیر پر با نالهء بابابیا آمد میان طشت زر بابات با سر در برت بال ملایک بود روزی فرش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:53
آمدم تا که بگیرم زتبارم خبری نیست جزداغ در این دشت ز یارم اثری ای پرستوی غزلخوان من وآل نبی نیست حتی زتنت ذره ای از بال وپری مرغ باغ ملکوتی زچه رونیست ترا سوز شعری سخنی حنجرهء نغمه گری دل ودین بردی ورفتی شده ام در پیِ تو آه آواره به هر کوچه و هر رهگذری خیز و بنگر که دگر نیست توان در بدنم بس کشیدم به رهت رنج، زِ بَد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:48
لحنِ زینب، لحنِ زهرا، صولتِ زهراعلی گفت حیدر باحق است وهست حق هم باعلی آنچنان ازحق مولا و حسینش خطبه خواند ازدر و دیوارِ مجلس بانگ آمد یاعلی داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:47
از بسکه کریم است کرم رابخشید برمن غمِ سقای حرم رابخشید بر تربت اوگمانم آمد سایل ازراه کرم بر او حرم رابخشید داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:45
باخطبهء اوبه کاخِ شر شرافتاد آتش به دل قوم ستمگر افتاد مردانه چنان دفاع کرد از مظلوم ناگاه عدو به یاد حیدر افتاد داریوش جعفری
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:44
ازپیِ این کاروان ازبس دویدم خسته ام نیست دیگر سوی دیدن در دو چشم بسته ام مرغ عشق آل طاهایم که از سنگ بلا لانه کردم کنج ویران باپر بشکسته ام ازحرم ماندم جدا و روی خاکم بنگرید راس بابایم به دامن گنبدو گلدسته ام یاد دارم می پریدم روی بامِ دوش ماه حال برخاکم نشانده بالهای بسته ام بالش دست پدر کو ؟آنهمه شوکت کجاست ؟ که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشت 1394 07:42
چشم برصحنهء گودال وعمو دوخته بود شاه را غرقه بخون دیدودلش سوخته بود رفت چون حضرت استاد که بی دست شود این عجب نیست زعباس ادب آموخته بود داریوش جعفری