اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی
اشعار داریوش جعفری

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

حضرت عبدالله بن الحسن

آمدم تا عشق خود عنوان کنم در محضرت

تا که نامم حک شود مولای من در دفترت


تو امیر عشقی و عباس تو مرد ادب

شاه عشق من تویی پیر ادب آب آورت


در تمنای جنان هر چیز دارم میدهم

روضهء رضوان من ای ماه ماهِ منظرت


چون قرار ما نبوده بی تو باشم ای عمو

پیش مرگت میشوم بعد از علیِ اصغرت


دیدمت افتاده ای تنها میان قتلگاه

کودکانه آمدم اینجا به جای لشگرت


مورم و بهر سلیمان دست خود آورده ام

آمدم شاید شوم قطع الیمین دیگرت


بردم از بابای خود ارث سخاوت را ،ببین

مجتبای کربلا گشتم که گردم یاورت


از کنار خیمه دیدم پیر و کوچک می‌زدند

آمدم تا که سپر گردم به جسم اطهرت


هر کسی با هر چه دستش بود میزد ، وای من

با سنان و سنگ ، حتی با لگد بر پیکرت


عمه ام ای کاش اینجا را نبیند ، یکنفر

چشم دارد بر لباست آن یکی انگشترت


غارت انگشتر و پیراهنت در جای خود

دست آن نامرد میبینم چرا موی سرت


کاش قطعه قطعه گردی ای عمو جانم ، ولی

حرمتت را نشکند اینجا بی پیش مادرت

داریوش جعفری

#عبدالله_حسن

۲۸/۴/۱۴۰۲

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.