از کنار خیمه میدیدم سنان و تیر را
زیر تیغ و نیزه ها طفل و جوان و پیر را
تشنگان را روی خاک افتاده میدیدم ولی
آب نه ، بر حلق آنها دیده ام شمشیر را
چون ز هر سو پاره ای از پیکر اکبر رسید
تار و پودم یافت آنجا معنی تکثیر را
پشت هم انداختم بر بند معجرها گره
چون نداد عباس پاسخ نعره ی تکبیر را
حرمله نامرد بود انداخت سوی بلبلی
تیر برانی که می انداخت از پا شیر را
ای عزیز بی سرم این رسم مهمانی نیود
از سنان و نیزه بردم منت تقدیر را
ای برادر خیز از جا اهل بیتت را ببین
پای تا سر زخمی از خار و غل و زنجیر را
گر چه در چشم جماعت لشکرم در خون نشست
میدهم تغییر مفهوم چنین تصویر را
#داریوش_جعفری
۲۴/۴/۱۴۰۲