داریوش جعفری:
شد بسته بر هر ماه در عالم
چشمان اخترهای بعد از تو
جز بام تو هرگز نگردد باز
بال کبوترهای بعد از تو
تا آسمانها راه داری تو
نامت بلند و قامتت بالا
سر در گریبانند در پیش ات
سرو و صنوبرهای بعد از تو
آری دلم گرم است بر مهر ات
مهری که تو بر سینه ام دادی
آری ندارد هیچ مفهومی
سرمای آذر های بعد از تو
تو درس مکتب خانه ها گشتی
تو مرجع هر عالم دینی
اکبر شناسی گشته تا امروز
عنوان منبرهای بعد از تو
تو اشبه الناسی به پیغمبر
کافر مسلمان میکند لحن ات
آری ادا هرگز نشد صوت
الله اکبرهای بعد از تو
چشم تو مصباح الهدی باشد
در هر دم ات خفته است صد عیسی
مشق تو را دارند رهبرها
در پای دفترهای بعد از تو
بابای تو زیب همه عالم
تو زینت بابای خود بودی
بازار زیورها شکست ، اما
بازار زیورهای بعد از تو
در قحط آب و قحطی غیرت
لب را به روی لعل تو بگذاشت
با اشک مستی کرد و معنا شد
مفهوم ساغرهای بعد از تو
فریاد زد امداد کن زینب
من ناتوانم پیش این پیکر
در ناتوانی ها چه باید کرد
با جسم اکبرهای بعد از تو
زینب برایت روضه میخواند
روضه برای غارت خیمه
زینب دلش آشوب میگیرد
آشوب معجرهای بعد از تو
وقتی به روی نیزه ها رفتی
یک کاروان گریان تو بودند
هم دیده ی سرهای قبل از تو
هم دیده ی سرهای بعد از تو
۸/۱۲/۱۴۰۱