اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام زمان عج

گر چه خالی ماند از گلگون می تو جام من

باخیال دیدنت آباد شد ایام من


تار گیسوی تو را در شانه وهم و خیال

دیدم و دل دادم و شد تار گیسو دام من


بس که خون دل ز هجران تو خوردم سرو من

دال شد شکل بلند آوازه اندام من


از شرار شعله عشقی که با خود داشتم

سوخت دل بر حال و احوال و خیال خام من


من که می‌دانم نباشم لایق دیدار تو

بین عشاقت مرا این بس که باشد نام من


آرزوهایی که پروردم به دل در حسرتت 

یک به یک بر باد رفت و بر نیامد کام من


#داریوش_جعفری


۶/۱۱/۱۴۰۱

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.