اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

حضرت زهرا س

وقت مغرب شد و موذن ها

از سر ماذنه اذان دادند

به پدر داده اند شهادت و بعد

خانهء دخترش نشان دادند


خانه ای که هماره وقت ورود

ملک اذن دخول میخواند

حرمت این درِ بهشتی را

جز نبی و علی که میداند


هیزم آورده بود چون کوهی

تا که ظلمی بنا کند آنجا

شعله آماده کرد و بالا رفت

شعله از درب خانهء مولا


فاطمه بود پشت در ، ای وای

نانجیبی لگد بر آن در زد

در شکست و ز تیزی مسمار

خون ز پهلوی فاطمه سر زد


سینه مجروح گشت و در ، افتاد

پسری شد شهید راه علی

مادری هم شکست ، اما نه

ریخت سقف پناهگاه علی


میرسانید پشت در خود را

هر زمان که امام در میزد

روزی آمد که پشت در زهرا

غرق خون گشت و بال و پر میزد


هر چه از روز شعله ها میرفت

حجم مادر دوباره کم میشد

فاطمه سرو خانه بود ، انگار

قامت سرو خانه خم میشد


لاله لاله کنار هر ناله

بین بستر چه لاله زاری داشت

هر نفس که ز سینه می آمد

لاله ای روی بسترش میکاشت


تازه آغاز غربتش آمد

بی جواب شد سلام گرم علی

چاه شد پر از نم اشکش

لاله هم شد دلیل شرم علی


پرسشی داشت وقت غسل گلش

که چرا بازویت پر از ورم است

پیرهن کهنه ماجرایش چیست

پس چرا یک کفن به خانه کم است


شد ندیم امام خلوت چاه

غربتش از ندیم او پیداست

یل خیبر به لرزه افتاده

نگران شهید عاشوراست


نگران است بوسه گاه نبی

نشود بوسه گاه خنجر ها

نگران است آتش آن در

نرسد کربلا به دخترها


#داریوش_جعفری


@jafaridaruosh

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.