بیا بنگر غروب جانگداز آخر من را
بیا رونق بده در احتضارم محضر من را
تمام سینه ام میسوزد ای ماه غریب من
بیا تا مرهمی باشی تو قلب مضطر من را
اگر چه بعد از این باید به غربت سر نهی اما
به دامان گیر ای دردانه ام امشب سر من را
ببین بر گونه هایم اشک را تا غربتم بینی
به سربندت بگیر این اشک از چشم تر من را
روایت کن برایم بار دیگر روضهء گودال
بخوان از عمه جان و حال جد اطهر من را
بخوان او میدوید از خیمه تا مقتل حسین گویان
بخوان و دفن کن پیش امامم پیکر من را
#داریوش_جعفری
۱۲/۴/۱۴۰۱