ای آفتاب نیمه جان افتاده برخیز
ای بلبل در آشیان افتاده برخیز
مست کلامت فرش تا عرش برین است
ای بر جگر زخم زبان افتاده برخیز
افتادنت افتادن از دست و پا نیست
نخل امید سائلان افتاده برخیز
گر چه کبوترها برایت سایبانند
از پیکر دین سایبان افتاده برخیز
تو اشهدِ مستور در بین اذانی
از ماذنه صوت اذان افتاده برخیز
آه ای جگر پاره ز جور و بیوفایی
اشک زمین نبض زمان افتاده برخیز
جان جوان کربلایی جان مادر
آه ای جوان ناتوان افتاده برخیز
افتاده بود از پا حسین و گفت ای جان
بابای پیرت نیمه جان افتاده برخیز
داریوش جعفری
۸/۴/۱۴۰۱