مگیر از من دمی این های و هوی و شور مستی را
که با دنیا نخواهم کرد سودا می پرستی را
بجز درگاه تو از هیچ کس مطلب نمیخواهم
که هرگز رد نخواهی کرد خالی هیچ دستی را
هر آنکس داشت یک عنوان میان دفترش شاهد
بیارد رو کند از تو اگر دارد شکستی را
یقین دارم زمانی میرسد در بهترین حالت
خودت وا میکنی با دست خود آن در که بستی را
نشستی پای این هستی که از راه کرم دستی
بگیری و بریزی پای ما انعام هستی را
داریوش جعفری