اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام زمان

مست میگردم سحر تا شام گِرد کوی یار

سر به سجده میبرم هر صبح و هر شب سوی یار


دیده تاریک است ، رخ از ما تو برگردانده ای

یا که ما بستیم چشم از آفتاب روی یار


حک شود بر صفحه تاریخ رنج ما که بود

سالها ماوای ما دور از رخ دلجوی یار


این که ما چون باد میگردیم هر سو ، عیب نیست

می‌کشد ما را به سوی خویش عطر و بوی یار


ای هلال ماه نو انصاف ده این روزها

بیشتر تو میبری دل ، یا خم ابروی یار


ای خدا هر جا که می‌خواهی ببر ما را ولی

سر نبر از ما به جایی جز سر زانوی یار

داریوش جعفری

۱۲/۲/۱۴۰۱

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.