اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام حسین ع

شب عشق است و از بالا گلی روی زمین آمد

رکاب عشق را آذین نمودند و نگین آمد


فقط حیدر امیرالمؤمنین باشد ولی امشب

علی رخساره ای بر دامن ام البنین آمد


صفا بخش دل حبل المتین گردید و زین معنی

خودش باب الحوائج گشت و چون حبل المتین آمد


ستاره ریخت از یمن قدومش بر سر هستی

تمام هستی زینب شد و شور آفرین آمد 


به شاگردی مدال فخر از شیر جمل دارد

جوان کربلا از درس استادی چنین آمد


اذان گفت و نبی در خاطر مردم از آن آمد

رجز خواند و علی در دیده مردم از این آمد


وفا را کرد معنا با تمام خویش این یعنی

بنای دست مردانه برون زین آستین آمد


حرم لب تشنه بودند و دل دریا به دریا زد

به سویش تیر دشمن از یسار و از یمین آمد


بریدند از تنش دستش ، مبادا تا رود خیمه

به فرق حضرت دریا عمود آهنین آمد


کنار علقمه از پا فتاد و پیش اربابش

به دستانی بریده سر به زیر و شرمگین آمد


اگر چه نیست اینجا مادرش بر دامنش گیرد

ولی ، زهرا بجای مادرش ام البنین آمد


#داریوش_جعفری 


۱۴/۱۲/۱۴۰۰

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.