اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام زمان

عمریست دور از چشمه ایم و تشنه کامیم

عمریست در سودای یک عنوان و نامیم 


عمریست عالم در خسوف محض مانده

عمریست حیران رخ ماه صیامیم


تا او نیاید قدر معنایی ندارد

بی او همیشه در تب و دردی مدامیم


لبریز دردیم و بشر آشفته حال است

در انتظار نسخه ای از التیامیم


گرمی ندارد بی حضورش خاک یعنی

هر چند میسوزیم اما جسم خامیم


بشکن قرق را تیغ بر کش چهره بگشا

مشتاق برق ذوالفقار بی نیامیم


سر تا به پا نقصیم  ای انسان کامل

بی تو بشر هستیم اما ناتمامیم


جرم کدامین ذره باعث شد که عمری

گریان برای دیدن روی امامیم


#داریوش_جعفری

نظرات 1 + ارسال نظر
شرمسار پنج‌شنبه 21 مهر 1401 ساعت 07:03

اللهم عجل لولیک الفرج

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.