نه من دارم نه تو داری نه که پیغمبری دارد
جلال و جایگاهی که امیر خیبری دارد
شهنشاهان عالم خیره بر جای غلام او
به حسرت مانده که مولا چه والا قنبری دارد
غدیر خم به بالا برد دستش را نبی یعنی
برآرد دست ، هر کس که نظیرش رهبری دارد
بشارت داده بر خلق جهان پیغمبر خاتم
محبش مستی دائم ز جام کوثری دارد
علی بالاست آنجا که خدای قادر منان
بساط کرسی و میزان برای داوری دارد
علی میزان حق و باطل و سنگ محک باشد
از این میزان خدا در روز محشر محشری دارد
خوشا آن کس که در کنج خراب آباد دل قدری
محبت از صفای ایل و آل حیدری دارد
سری دارم که سودایش تراب بوتراب است و
از این سودا میان سروران بالا ، سری دارد
تمام عشق افسانه است غیر از پهنه ی دامش
چه خوش دامی فتاده ، آن که چون او دلبری دارد
به یوم الحسرتی که در سری حتی کلاهی نیست
یقین دارم در آنجا شیعه اش تاج سری دارد
محیط سینه ی ما مخزن گنج الهی شد
خدا داند دل شاهد ، چه والا گوهری دارد
داریوش جعفری