اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام حسین ع


ز رنج این سفر با روح خسته

زنم بر سینه با دستان بسته

بمیرم من که از بس سنگ خوردی

سر و دندان و ابرویت شکسته


نکردم ناله گر کارم عزا شد

ندارم شکوه گر قدّم دو تا شد

بمیرم من پس از دروازه ی شام

به پیشانیت زخم تازه وا شد


تمام قامتم از غم خمیده

غمی دیدم که یک دنیا ندیده

دو دستم بسته بود و دید چشمم

هجوم سنگ بر راس بریده


جهان در غم نشست و آسمان هم

به گل بنشت زینب کاروان هم

چنان بر لعل تو با چوب کوبید

دو دندانت شکست و خیزران هم


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.