اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

حضرت زینب س

گر چه با درد نوک خار مغیلان میروم

دفتر غم بسته شد با لعل خندان میروم


خنده بر لب گر چه دارم از وصال دلبرم

با مرور خاطراتم دیده گریان میروم


یک جهان غم قسمتم شد کربلا تا شام غم

راه جانان زنده شد ، هر چند بی جان میروم


هر چه کردم جز برای حفظ دین حق نبود

حق به گردن داشتم ، پس پای پیمان میروم


چون خزان در اوج بی آبی به باغم رخنه کرد

نخل خشکی گشتم و زار و پریشان میروم


آتشی انداخت بر جانم اگر چه کربلا

با جگر سوزیِ زخم شام ویران میروم


روزگاری اکبر و عباس و قاسم داشتم

قسمتم غربت شده مثل غریبان میروم



آسمان چون تیره شد بعد از طلوع نیزه ها

در غروب عمر خود چون شمع سوزان میروم


داریوش جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.