اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

سانچی

#سانچی



رفت  تا مرحله ی  واژه ی  کمیاب  شدن

سوختن آب شدن پر زدن و خواب شدن



آب شد آتش و زد شعله به پروانه ولی

شمع  بارید از این سوختن و آب شدن



کشتی نوح ندیده است چنین طوفان را

به   دل   آب  نشستن  دُرِ   نایاب  شدن



عجب این مرحله از عشق جنون آمیز است

همدلِ  شعله  و  همسایه ی  گرداب  شدن



چیست این شورِ شرربارِ  بلاخیز ِ شگرف

که  چنین  برد  تنش  تا  شب  مهتاب  شدن



آب  هم تشنه ی  پیمانه ی  نابش شده بود

 آب هم  داشت  از  او  نیت سیراب  شدن



چه نماهنگ غریبی است که بر  تار  غروب

دست شستن ز تن و حضرت مضراب شدن



سوخت پروانه و خاکستر او رفت به  آب 

رفت   تا   پله ی   اولای    جهانتاب   شدن


#داریوش_جعفری 


telegram.me/daruosh_jafari

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.