اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

امام سجاد ع

خیمه ها در آتش افتاد و شب تاری نماند

سوختم زین شعله ها در خیمه ام یاری نماند



ناله کردم در عزای لاله های پرپرم

سر به نی گشتند سرداران و سرداری نماند


رعد و طوفان زد به باغ و یاسها بی سر شدند

زین گلستان بهاری نقش گلزاری نماند


کو علیِ اکبرم کو قاسم و کو جعفرم

خیمه ها غارت شد و بهرم علمداری نماند


شد قلم قاصر که بنویسد ز شرح ماجرا

بس که سنگین داغ دیدم طاقت زاری نماند


کوفه و چشم حرام و سلسله ، ناموس دین

بی قدوم آل عصمت هیچ بازاری نماند


من به روی نیزه هجده ماه کامل دیده ام

بی اثر از ردِّ سیلی ماه رخساری نماند


لعل قرآن بر فراز نی نشان سنگ بود

زخم پشت زخم بود اما پرستاری نماند

 

سجده ای دیدم که در ویران به مُهر عشق خورد

داستان عشق را بستند دلداری نماند


#داریوش_جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.