جان من گشتی که من مبهوت جانانت شدم
سوختم در آتش عشقت پریشانت شدم
قبله گاه عشق بودی و پس از توحید ، من
اَشهَدَم را زیر لب گفتم مسلمانت شدم
کعبهء سیّار من در حلقهء طوف توام
بستم احرام جنون و مست پیمانت شدم
بی مدد از عشق باید خانه میماندم ، ولی
دست عشق آمد میان تابع به فرمانت شدم
کاش بودی تا ببینی سنگباران تنم
سنگباران جای زینب جای طفلانت شدم
از سر و چشم و لبم چون چشمه خون جاری شده
گر چه یک لشگر شدم ، سیل خروشانت شدم
بس که شیرین بود مردن در منای عاشقی
پیش تر از عید قربان من به قربانت شدم
#داریوش_جعفری
telegram.me/jafari_daruosh