اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

دل که بی جانان نشیند جان نمیخواهد دگر

دیده چون دریا شود باران نمیخواهد دگر


آغل این شهر جای خواب امن گرگ هاست

گلّه ی گرگ خطا چوپان نمیخواهد دگر


بار باد آورده را باد دگر خواهد که برد

برگ ریزان خزان طوفان نمیخواهد دگر


در بساط عهد ، ما استاد بشکن بشکنیم

حال و روز اینچنین پیمان نمیخواهد دگر


گر که افتادیم در پهنای گشت و خواب و خور

حتم دارم این زمین حیوان نمیخواهد دگر


ریشه ما خورد اگر آب از سر انصاف و عدل

آب و نان و خانمان عصیان نمیخواهد دگر


#داریوش_جعفری 

۲۱/۱۱/۹۹

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.