اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی

اشعار داریوش جعفری

اشعار مذهبی


حرمت اهل هنر چون به کنار افتاده

نام استادیِ ما نیز به کار افتاده



واژه پشت سر هم کاشته ام بی مضمون

شعر میکارم و این دانه به بار افتاده



روز روشن همه در کالبد قاب غزل

رد سیمای هنر تیره و تار افتاده



شهر ما صبح بهار است پر از رنگ ولی

زردی شام خزانم به عذار افتاده



گل شکوفا شده و شعر بهارم گل کرد

حیف در دفتر دل قافیه خار افتاده



ادب آداب ندارد دگر امروز...چرا؟

هر چه گفتند همه مثل شعار افتاده



ماه خرداد شد استاد به دفتر بنوشت

شعر شاهد دگر از رنگ و عیار افتاده



#داریوش_جعفری 


@Jafari_daruosh

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.