وقتی سرش شکست
در محضرِ خدا دلِ پیغمبرش شکست
فُزتُ و بِرَبِّ گفت
محرابْ غرقِ خونِ سرشْ...منبرش شکست
وقتی خبر رسید
دیدند کوفیان که قد دخترش شکست
در نیمه های شب
تشییع شد علی و دل همسرش شکست
آه از جگر کشید
قلب حسن به یاد غم مادرش شکست
شیب الخضیب شد
پشت حسینِ تشنه ی بی یاورش شکست
اینجا سرِ علی
در کربلا قدِ علیِ اکبرش شکست
مشکی دریده شد
بغض گلوی تشنه ی آب آورش شکست
آمد سه شعبه و
حنجر درید و مهد علی اصغرش شکست
در بین طشت بود
دندان شه شکست و دل خواهرش شکست
ویرانه بود و غم
پروانه شعله شد همه ی پیکرش شکست
زینب شکسته شد
انگار از حسین همه ی لشکرش شکست
شاهد فغان کشید
ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده ای
وز کین چها در این ستم آباد کرده ای
#داریوش_جعفری
@Jafari_daruosh